بسم حق

سلام

ختم کلوم مطئنم حداقل یه هفته نخواهم نوشت شاید این ننوشتن ادامه پیدا کنم ولی حداقل آبدارچی یه هفته از دستم راحته .
راستی میخوام اونایی که هنوز نمی دونن من کیم براشون بگم که من همون شپلی هستم ؛ سلمان اسم اصلیمه بقیه اش هم دیگه لازم نیست

والسلام

پدرخوانده - سلمان
نظرات 5 + ارسال نظر
کتایون شنبه 2 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 07:07 ب.ظ

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

یکی یدونه یکشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 07:13 ق.ظ

سلام باباجون
خوبی سلامتی - دیگه نشد بابا رسمش نیست نمی دونم چرا توی دنیای واقعی و مجازی دوتاش باهم تا کسی ببینه برای یه جماعتی عزیزه شروع می کنه به طاقچه بالا گذاشتن ولی اگر اینه اشکال نداره شما همه جوره خوبی و بزرگ و عزیزی اگر غیر از اینه امیدوارم کسالت قبلی برطرف بشه و باز هم اول صبحی وبلاگ رو به روز ببینیم. خدا پشت و پناهت ولی باز هم میگم رسمش نیست.
بای

عزیز از مشهد یکشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 02:14 ب.ظ http://azizz.persianblog.com

سلام پدرکوچولو چطوری نبینم کلومت ختم بشه بابا تو نیای اینجا من به چه امیدی این وبلاگو باز کنم البته باز خوبه داش لوطی و ابجی افسون هستن ولی خب همه یکطرف نوشته های پخته و کمی تا قسمتی سوخته تو یکطرف خلاصه من هرجور شده این یکهفترو صبر میکنم ولی جون میتی تو عالم پسر عمویی نری دیگه پیدات نشه با مطالب تو این وبلاگ جون میگیره اصلا مثه خونی میمونه که تو رگای یک موجود زنده جریان پیدا کنه مخصوصا تجزیه و ترکیبت البته تجزیت خوبه ولی مرده شور اون ترکیبتو ببرن باید یکم بیشتر روش کار کنی شوخی میکنم ناراحت نشو ما از بچگی عادت کردیم تو سرو کله هم بزنیم یادمه یکزمان زیره دست و پا لهت میکردم ولی بسکه بزرگوار بودی هیچی نمیگفتی اصلا همین بزرگواریت بود که یهو دیدم پدرخوانده شدی ایوای مردم بسکه چرت و پرت گفتم خلاصه خوش باشی هرجا هستی بازم بیا اینجاها موفق باشی d: d: d: d: به توان n

سلام .. ببینم تو چی شده که تو عالم پسر عمویی باز اینقذه برا من نوشابه باز می کنی هههههه .. یادم نمیره چطور یه موقعی التماسم می کردی که جون من نزن .. حالا واسه من دم در آورده .. به قول خودت زبووووووون .. بای چشمک

شراب دوشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 03:01 ب.ظ http://nazlisokhanbegoo.persianblog.com

سلام . کاش میشد کل کلای شما دوتا رو از نزدیک ببینم . خدا به پای هم پیرتون کنه D:D:D:

عزیز از مشهد دوشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 06:31 ب.ظ http://azizz.persianblog.com

سلام شراب باز که تو منو نفرین کردی اخه این چه دعاییه تو درحق من میکنی میخوام به پای این پیر بشم که چی بشه اخه :ی ولی د د د ببین جون میتی چجوری برا من زبون درازی میکنه اخه یچیزی بگو که باورشون بشه من اگه زیره دست و پا له بشم التماس نمیکنم که جون من نزن حاضرم بمیرم ولی التماس نکنم بعدشم مگه خبر نداری من کتک خورم ملسه :ی

چون ملس کتک می خوری من هم می زنمت در مورد التماسات هم وقتی که یه بار صداتو ضبط کردم و گذاشتم که همه ملت بشنون اون وقت بگو ... والسلام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد