؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ یه توضیحی به کدامین گناه چی ...... نقط چین خودمون باید پرکنیم........ به قول رویا به گناه بندگی . به گناه دل دادگی . به گناه دل بستگی . به گناه ............. بی خیال خوش باشی بای
آره همون درسته به گناه دل دادگی - به گناه دلبستگی به گناه نداشتن شاید هم داشتن شاید گناه نگاه شاید گناه عاشق بودن شاید گناه احترام گذاشتن شاید هم گناه احتیاج داشتن که می داند شاید گناه اعتماد کردن شاید هم ترس از دست دادن نمی دانم ولی گناه نکرده و محکومیت صادر شده بدتر از همه است.
اولندش آبدارچی برو به این آدرس http://iranroozi.persianblog.com .. دومندش اولین گناه ما ، به دنیا اومدنه .. همچین که به دنیا اومدی باید تا آخر گناه کنی .. اگه پاک موندی زود می میری .. دیدی پشت بعضی از این ماشینهای بیابونی نوشته : چرا خوبان زود می میرند؟ .. واسه همین که خوبن پس نباید گناه بکنن و می میرن .. نمیگم مردن یعنی پاک بودن بلکه پاک بودن یعنی مردن فرق هست بینشون .. می دونین کیم حوصله معرفی ندارم .. والسلام
سلام بی نام . من که اولندشو که دیدم فهمیدم سلمان هستی ولی به کسی نمیگم تا سکرت بمونی . پرشینم سر زدم یه مشکلی داره خب همینکه بهم گفتی توی پرشین کار میکنه هوارتا ممنونم . قربونت همونای که تو مسینجر بهت گفتم بای
یادمه یه جایی خوندم که نوشته بود هر گناهی به درگاه خدا قابل عفو است چه کبیره و چه صغیره - مهربون هر چی فکر می کنم گناهی نکردم که لایق اینقدر خشم غضب خدا باشم - یا بعبارت بهتر اگر محکوم هم شده بودم تا الان دوران محکومیتم تمام می شد و ازاد می شدم ولی خب به قول شما شاید خطایی وحشتناک ازم سر زده که تا قیام قیامت لیاقت عفو خدا رو نداشته باشم. که می داند ..........
نه افسون جان اصل ماجرا اینه که خود خدا از زجر کشیدن و نالیدن ما خوشش میاد از اینکه ادای عاشقا رو واسش در بیاریم از اینکه هی بهش بگیم خدایاااااااااااااااااااااااااااااااااااااا منوووووووووووووو ببخشششششششششششششششش خدایااااااااااااا کمکمممممممممممممم کن اما اون شاید کمکت کنه شایدم هیچوقت کمکت نکنه !
مامان رویا یه جایی تو وبلاگت نوشته بودی دقیقا یادم نیست ولی نوشته بودی که هر چی بیشتر منتش رو بکشین بدتر می کنه هر چی بیشتر صداش بزنین زجرش بیشتر می شه اما من می خوام اینقدر صداش بزنم اینقدر ضجه بزنم تا دلش به رحم می یاد میگن رئوف میگن رحیم میگن غدار میگن کریم اگر اینا رو داره منو اون به وجود آورده اون خودش باعث و بانی بدبختی های منه پس باید مسئولیتش رو قبول کنه از رو نمی رم اینقدر منت می کشم تا ببینه منو تا بفهمه منو - آخه می دونی به هر کسی دردم رو گفتم دیدم شده نقل مجالس به هر کسی تکیه کردم شد چوب باریک گفتم به خودم تکیه کنم دیدم نه من خیلی وقت پیشتر از اینا تموم کردم تموم شدم به خدا حرفم رو زدم هیچ کاری نکرد ولی حرفم رو جایی نبرد تنها دوستی که این شعر در موردش مصداق نداره دوستی با هر که کردم خصم مادر زاد شد موفق باشی همیشه
[ بدون نام ]
دوشنبه 11 خردادماه سال 1383 ساعت 09:27 ق.ظ
سلام .. خداوند رحیم است و رئوف است و کریم است و غفور .. اگه تو این دنیا نبخشدمون خیلی بهتره تا این که بذاره برای قیامت بخواد به حسابمون برسه .. بذار هر چی دق دلی داره تو همین دنیا سرمون بیاره اگه اعتقاد داری که دنیای دیگه ای هست .. اگه به اون دنیاش اعتقاد نداری که هیچ دیگه به خود خدا هم نباید اعتقاد داشته باشی .. با این همه زیاد صداش نکن .. یه مثل هست که میگه کم صداش بزن ، همیشه صداش بزن ... والسلام
افسون جانم سلام. همیشه نوشته هاتو میخونم.نمیدونم چقدر نظر دادم احتمالا کم.اما همیشه صفا و مهر و سادگیت برام تحسین آمیز بوده.الان یعنی امروز که وبلاگم باز شده از ذوقم نمیدونم چکار کنم.دلم میخواد برات حرف بزنم.تو هیچ گناهی نداری دخترکم.شاید جز سادگی و صفای دل.یک حرف کوچولو از من بشنو همیشه یه خودت تکیه کن و اگر حس میکنی ضعیفتر ز اونی که به خودت تکیه کنی..خب سعی کن و بلند شو و بایست.قوی باش.دیگرانو از دست نده اما نگهشون ندار برای تکیه کردن به اونا.با خودت باش بیشتر و دیگرانو اروم..از دور و با همون صفای دلت دوست داشته باش.چه اهمیت داره اونا هم تورا دوست دارند یا نه؟من مطمئنم تو که میتونی دوست داشته باشی و عشقو حس کنی خیلی خوشبخت تر از دیگرانی که معنای مهر براشون پر از پیچیدگی هست. دختر عزیز من اگه دلت خواست میتونی دستتو به من بدی.من هر وقت میام اینجا و میبینم غمگینی یک دنیا دلم میگیره اگر چه نمیشناسمت.اخه میدونی منم خلی وقته یاد گرفتم ادمارو آروم و بیصدا و از دور دوست داشته باشم. فدای تو. باران/
می دونی باران خیلی وقته که از عزیزایی به اسم دوست دست شستم چرا معدودی رو دارم یعنی نگهشون داشتم ولو با چنگ و دندون می ترسم از ازدست دادن اینها می ترسم ولی یه چیزی رو بهنام یادم داد (لوطی حید) انتظار نداشته باشم از سلمان (شپلی) یاد گرفتم آروم و بیصدا دوست داشته باشم اگر بشکنم کسی صدای شکستنم رو نفهمه ولی ولی باران هر جا گل کاشتم خار درو کردم معنی و مفهوم زندگیم همین بوده است و بس
آبدارچی
دوشنبه 11 خردادماه سال 1383 ساعت 01:00 ب.ظ
بارون جون حرفای که زدی درست ولی هرکس چه مرد چه زن احتایج داره به تکیه کردن داره ییکی به دوست تکیه میکنه یکی به پدر مادر یکی به نماز قرآن یکی به یه کتاب یعنی با اینا آروم میشن . ببخشید ولی برداشتم من از حرف شما اینه شما خیری از دوست ندیدید شاید زخم های زیادیم برداشتید از نارفیقان ولی دلیل بر این نمیشه که دوستی وجود نداشته باشه ...... البته اینم بگم ۵۰ درصد کسای که از دوست خنجر خوردن مقصر خودشون بودن یا رو راست نبودن یا دیگرون رو به روراست بودن قبول نداشتن .واینم من میگم برداشته منه شمای که به یه نفر میگی به دوست تکیه نکن چطور انتظار داری دسته شماره به عنوان یه دوست بگیره ......... میدونم نیتی بدی نداری دونقطه دی شکلک مسخره بازی جلف بازی خوش باشید سعی کنید دیگران دوست داشته باشید ولی انتظار نداشته باشید دیگران شمارو دوست داشته باشن ******* اگر درباره دوست خواستی قضاوت کنی احمقی بیش نیستی زیرا اگر غلط گفته باشی گناهیست نابخشودنی و اگر راست گفته باشی چرا اورا به دوستی خود بر گزیده ای ***** از کتاب رهنمون صفحه ۳۶۰
میکاییل
دوشنبه 11 خردادماه سال 1383 ساعت 03:48 ب.ظ
خارج از بحثتون یه سوال دارم . ما بین این دو جمله آیا تفاوتی هست یا نه ؟ لطفا کمکم کنید : - دستت را بده به من . -دستم را بگیر . اما داخل بحثتون ، لطف کرده تعیین فرمایید سطح توقعتان را از دوستان ؛ آنگاه به عینه خواهید دید که چه توقع داشته اید ، ایشان چه بوده اند ، شما در قبال ایشان چه کرده اید . در نهایت آن که : مسلمانان از این حرمان مرا بود آتشی در دل --- که آن آتش ، روا من با دل کافر نمی دارم ** رفاقت جزیی از زندگی ست با فرازها و نشیب هایش . هر چه قدر دستت رو به سوی رفیق دراز کنی ، بالطبع می تونی متوقع باشی که رفیق هم دستش رو به همون اندازه به سوی شما دراز کند .
کلک(مینو)
دوشنبه 11 خردادماه سال 1383 ساعت 05:52 ب.ظ
با با افسون جون غده تیروئدم اود کرد چرا اینقدر ناراحتی از بالا تا پاین متنارو که خوندم همش غصه بود ولی این و بدون اون چیزی که مارو به تدریج سست میکنه وخوشبختیمون رو از بین میبره اینکه احساس می کنیم به زودی خسته میشیم و به پایان اون چیزای که برامون جالب و زیبا بوده میرسیم پس نا امید نباش و باز توکلت به خدا باشهمهم این نیست که ما سرنگونبشیم هرچند برامون درداور باشه مهم اینکه دوباره بلند شیم عزیزم
آبدارچی
دوشنبه 11 خردادماه سال 1383 ساعت 07:52 ب.ظ
سلام . میکاییل جون فکر میکنم تفاوتش توی این حکایت باشه . یه مرد گدا صفت میفته تو رود خونه همه میرن برای نجاتش بهش میگن دستتو بده به ما نمیده یه آدم عالی با شاگردش داشته از اونجا رد میشده به شاگردش میگه برو به این گدا صفت بگو دستمو بگیر تا بتونی نجاتش بدی میره میگه دسته منو بگیر اونم دسته شاگرده رو میگیره و نجات پیدا میکنه فرق این دو جمله تو اینه که اون گدا صفته بهش میگفتن دستتو بده به من چون زاتش طوری بود که نمیتونست به کسی چیزی بده ولی میتونسد چیزی بگیره بنابر این دستشو نمیداد ولی حاظر شد دسته اون شاگرد بگیره ....... این حکایت بود ولی حالا اگر بخواهیم اینتوری مثال بزنیم میشه به یه نفر گفت دوستت دارم نمیشه به یه نفر بگی دوستم داشته باش چون به نظر من همه توی مقوله دوست داشت مثل همون گداه میمونن قربونت که سر زدی اگر وب داری آدرس بدی ممنون میشم
در ادامه باید بگم من میخواستم آبدیت کنم ولی شانس نداریم برقا رفتن چهار صفحه شعر نوشتم برق رفت میدونید که مقصر کیه آخه همش مقصر این افسون خب بگذریم برق امده بازم نشستم نوشتم امدم اینتر کنم افسون بانو به من گفت نه نکن بازم پاکش کردم ای خدا یکی برسه به داد منه بدبخت . خب اینو گفتم که بگم خوشحالم میبینم بچه ها نظرات متفاوتی دارن همین که نظرات میبینم خوش حال میشم قربون همگی خوش باشی . این روزا نمیدونم که چرا وقتی میگم خوش باشید بعدش میگم لحظه ای اما یعنی خوش باشید لحظه ای اما ...............
میکاییل
دوشنبه 11 خردادماه سال 1383 ساعت 09:36 ب.ظ
آبدارچی عزیز عرض شود که منظور من دقیقا همین حکایت بود . اینو البته فکر می کنم اغلب افراد باید در یکی از کتابهای عربی دوره تحصیل خونده باشن . لیک من در انتها نکته دیگری رو گفته بودم که در واقع منظورم این بود که این حکایت به طور عام درست نیست . عرض شد نهایت سطح توقعتان را در زندگی به اندازه ای قرار بدهید که از خود برای دیگران مایه می گذارید . ولی این شامل این موضوع هم می شود که شما برای دیگران باشید ولی از دیگران متوقع نباشید :یعنی ایثار ، یعنی حاضر شدن به باختن همه چیز برای رفاقت برای عشق برای محبت و برای هر چیز . این هم روی دیگر است . ولی خب عموما ما ها آدمهایی هستیم با سطح توقع بالا و در عین حال از خودگذشتگی کم . انصاف بدهید که این رسم اعتدال نیست . کسی توقع ایثارگری رو از من و ما نداره ولی حداقل اینه که معتدل باشیم . این توقعی ست که از ما میره . نمی دونم چرا همش میرم تو فکر این ضرب المثل که میگه : هر چقدر پول بدی همونقدر هم آش می خوری . شاید درست نباشه ولی خب یه جورایی همون مفهوم رو می رسونه . در خاتمه ، ابدارچی عزیز بنده وب یا وبلاگ شخصی ندارم ولی .......... ولی وبلاگ نویسان رو دوست دارم (چشمک) . باقی بقایتان
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
به گناه بندگی.............
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ یه توضیحی به کدامین گناه چی ...... نقط چین خودمون باید پرکنیم........ به قول رویا به گناه بندگی . به گناه دل دادگی . به گناه دل بستگی . به گناه ............. بی خیال خوش باشی بای
آره همون درسته به گناه دل دادگی - به گناه دلبستگی به گناه نداشتن شاید هم داشتن شاید گناه نگاه شاید گناه عاشق بودن شاید گناه احترام گذاشتن شاید هم گناه احتیاج داشتن که می داند شاید گناه اعتماد کردن شاید هم ترس از دست دادن
نمی دانم ولی گناه نکرده و محکومیت صادر شده بدتر از همه است.
اولندش آبدارچی برو به این آدرس http://iranroozi.persianblog.com .. دومندش اولین گناه ما ، به دنیا اومدنه .. همچین که به دنیا اومدی باید تا آخر گناه کنی .. اگه پاک موندی زود می میری .. دیدی پشت بعضی از این ماشینهای بیابونی نوشته : چرا خوبان زود می میرند؟ .. واسه همین که خوبن پس نباید گناه بکنن و می میرن .. نمیگم مردن یعنی پاک بودن بلکه پاک بودن یعنی مردن فرق هست بینشون .. می دونین کیم حوصله معرفی ندارم .. والسلام
سلام بی نام . من که اولندشو که دیدم فهمیدم سلمان هستی ولی به کسی نمیگم تا سکرت بمونی . پرشینم سر زدم یه مشکلی داره خب همینکه بهم گفتی توی پرشین کار میکنه هوارتا ممنونم . قربونت همونای که تو مسینجر بهت گفتم بای
گناهت کبیره بوده بخشیدنی نیست ابجی
یادمه یه جایی خوندم که نوشته بود هر گناهی به درگاه خدا قابل عفو است چه کبیره و چه صغیره - مهربون هر چی فکر می کنم گناهی نکردم که لایق اینقدر خشم غضب خدا باشم - یا بعبارت بهتر اگر محکوم هم شده بودم تا الان دوران محکومیتم تمام می شد و ازاد می شدم ولی خب به قول شما شاید خطایی وحشتناک ازم سر زده که تا قیام قیامت لیاقت عفو خدا رو نداشته باشم. که می داند ..........
نه افسون جان اصل ماجرا اینه که خود خدا از زجر کشیدن و نالیدن ما خوشش میاد از اینکه ادای عاشقا رو واسش در بیاریم از اینکه هی بهش بگیم خدایاااااااااااااااااااااااااااااااااااااا منوووووووووووووو ببخشششششششششششششششش خدایااااااااااااا کمکمممممممممممممم کن اما اون شاید کمکت کنه شایدم هیچوقت کمکت نکنه !
مامان رویا یه جایی تو وبلاگت نوشته بودی دقیقا یادم نیست ولی نوشته بودی که هر چی بیشتر منتش رو بکشین بدتر می کنه هر چی بیشتر صداش بزنین زجرش بیشتر می شه اما من می خوام اینقدر صداش بزنم اینقدر ضجه بزنم تا دلش به رحم می یاد میگن رئوف میگن رحیم میگن غدار میگن کریم اگر اینا رو داره منو اون به وجود آورده اون خودش باعث و بانی بدبختی های منه پس باید مسئولیتش رو قبول کنه از رو نمی رم اینقدر منت می کشم تا ببینه منو تا بفهمه منو - آخه می دونی به هر کسی دردم رو گفتم دیدم شده نقل مجالس به هر کسی تکیه کردم شد چوب باریک گفتم به خودم تکیه کنم دیدم نه من خیلی وقت پیشتر از اینا تموم کردم تموم شدم به خدا حرفم رو زدم هیچ کاری نکرد ولی حرفم رو جایی نبرد تنها دوستی که این شعر در موردش مصداق نداره
دوستی با هر که کردم خصم مادر زاد شد
موفق باشی همیشه
سلام .. خداوند رحیم است و رئوف است و کریم است و غفور .. اگه تو این دنیا نبخشدمون خیلی بهتره تا این که بذاره برای قیامت بخواد به حسابمون برسه .. بذار هر چی دق دلی داره تو همین دنیا سرمون بیاره اگه اعتقاد داری که دنیای دیگه ای هست .. اگه به اون دنیاش اعتقاد نداری که هیچ دیگه به خود خدا هم نباید اعتقاد داشته باشی .. با این همه زیاد صداش نکن .. یه مثل هست که میگه کم صداش بزن ، همیشه صداش بزن ... والسلام
بابا شپلی
تنها کسی که برام مونده تنها کسی که مونده بخدا تنها کسی که مونده
تنها یار بی کسان اوست .. تنها ماندنی اوست .. فروغ میگه تنها صداست که می ماند ولی من میگم او بلندترین صداست پس تنها اوست که می ماند .. شاد زی
افسون جانم سلام.
همیشه نوشته هاتو میخونم.نمیدونم چقدر نظر دادم احتمالا کم.اما همیشه صفا و مهر و سادگیت برام تحسین آمیز بوده.الان یعنی امروز که وبلاگم باز شده از ذوقم نمیدونم چکار کنم.دلم میخواد برات حرف بزنم.تو هیچ گناهی نداری دخترکم.شاید جز سادگی و صفای دل.یک حرف کوچولو از من بشنو همیشه یه خودت تکیه کن و اگر حس میکنی ضعیفتر ز اونی که به خودت تکیه کنی..خب سعی کن و بلند شو و بایست.قوی باش.دیگرانو از دست نده اما نگهشون ندار برای تکیه کردن به اونا.با خودت باش بیشتر و دیگرانو اروم..از دور و با همون صفای دلت دوست داشته باش.چه اهمیت داره اونا هم تورا دوست دارند یا نه؟من مطمئنم تو که میتونی دوست داشته باشی و عشقو حس کنی خیلی خوشبخت تر از دیگرانی که معنای مهر براشون پر از پیچیدگی هست.
دختر عزیز من اگه دلت خواست میتونی دستتو به من بدی.من هر وقت میام اینجا و میبینم غمگینی یک دنیا دلم میگیره اگر چه نمیشناسمت.اخه میدونی منم خلی وقته یاد گرفتم ادمارو آروم و بیصدا و از دور دوست داشته باشم.
فدای تو.
باران/
می دونی باران خیلی وقته که از عزیزایی به اسم دوست دست شستم چرا معدودی رو دارم یعنی نگهشون داشتم ولو با چنگ و دندون می ترسم از ازدست دادن اینها می ترسم ولی یه چیزی رو بهنام یادم داد (لوطی حید) انتظار نداشته باشم از سلمان (شپلی) یاد گرفتم آروم و بیصدا دوست داشته باشم اگر بشکنم کسی صدای شکستنم رو نفهمه
ولی ولی باران
هر جا گل کاشتم خار درو کردم
معنی و مفهوم زندگیم همین بوده است و بس
بارون جون حرفای که زدی درست ولی هرکس چه مرد چه زن احتایج داره به تکیه کردن داره ییکی به دوست تکیه میکنه یکی به پدر مادر یکی به نماز قرآن یکی به یه کتاب یعنی با اینا آروم میشن . ببخشید ولی برداشتم من از حرف شما اینه شما خیری از دوست ندیدید شاید زخم های زیادیم برداشتید از نارفیقان ولی دلیل بر این نمیشه که دوستی وجود نداشته باشه ...... البته اینم بگم ۵۰ درصد کسای که از دوست خنجر خوردن مقصر خودشون بودن یا رو راست نبودن یا دیگرون رو به روراست بودن قبول نداشتن .واینم من میگم برداشته منه شمای که به یه نفر میگی به دوست تکیه نکن چطور انتظار داری دسته شماره به عنوان یه دوست بگیره ......... میدونم نیتی بدی نداری دونقطه دی شکلک مسخره بازی جلف بازی خوش باشید سعی کنید دیگران دوست داشته باشید ولی انتظار نداشته باشید دیگران شمارو دوست داشته باشن
*******
اگر درباره دوست خواستی قضاوت کنی احمقی بیش نیستی زیرا اگر غلط گفته باشی گناهیست نابخشودنی و اگر راست گفته باشی چرا اورا به دوستی خود بر گزیده ای ***** از کتاب رهنمون صفحه ۳۶۰
خارج از بحثتون یه سوال دارم . ما بین این دو جمله آیا تفاوتی هست یا نه ؟ لطفا کمکم کنید :
- دستت را بده به من .
-دستم را بگیر .
اما داخل بحثتون ، لطف کرده تعیین فرمایید سطح توقعتان را از دوستان ؛ آنگاه به عینه خواهید دید که چه توقع داشته اید ، ایشان چه بوده اند ، شما در قبال ایشان چه کرده اید .
در نهایت آن که :
مسلمانان از این حرمان مرا بود آتشی در دل ---
که آن آتش ، روا من با دل کافر نمی دارم **
رفاقت جزیی از زندگی ست با فرازها و نشیب هایش . هر چه قدر دستت رو به سوی رفیق دراز کنی ، بالطبع می تونی متوقع باشی که رفیق هم دستش رو به همون اندازه به سوی شما دراز کند .
با با افسون جون غده تیروئدم اود کرد چرا اینقدر ناراحتی از بالا تا پاین متنارو که خوندم همش غصه بود ولی این و بدون اون چیزی که مارو به تدریج سست میکنه وخوشبختیمون رو از بین میبره اینکه احساس می کنیم به زودی خسته میشیم و به پایان اون چیزای که برامون جالب و زیبا بوده میرسیم پس نا امید نباش و باز توکلت به خدا باشهمهم این نیست که ما سرنگونبشیم هرچند برامون درداور باشه مهم اینکه دوباره بلند شیم عزیزم
سلام . میکاییل جون فکر میکنم تفاوتش توی این حکایت باشه . یه مرد گدا صفت میفته تو رود خونه همه میرن برای نجاتش بهش میگن دستتو بده به ما نمیده یه آدم عالی با شاگردش داشته از اونجا رد میشده به شاگردش میگه برو به این گدا صفت بگو دستمو بگیر تا بتونی نجاتش بدی میره میگه دسته منو بگیر اونم دسته شاگرده رو میگیره و نجات پیدا میکنه فرق این دو جمله تو اینه که اون گدا صفته بهش میگفتن دستتو بده به من چون زاتش طوری بود که نمیتونست به کسی چیزی بده ولی میتونسد چیزی بگیره بنابر این دستشو نمیداد ولی حاظر شد دسته اون شاگرد بگیره ....... این حکایت بود
ولی حالا اگر بخواهیم اینتوری مثال بزنیم میشه به یه نفر گفت دوستت دارم نمیشه به یه نفر بگی دوستم داشته باش چون به نظر من همه توی مقوله دوست داشت مثل همون گداه میمونن قربونت که سر زدی اگر وب داری آدرس بدی ممنون میشم
در ادامه باید بگم من میخواستم آبدیت کنم ولی شانس نداریم برقا رفتن چهار صفحه شعر نوشتم برق رفت میدونید که مقصر کیه آخه همش مقصر این افسون خب بگذریم برق امده بازم نشستم نوشتم امدم اینتر کنم افسون بانو به من گفت نه نکن بازم پاکش کردم ای خدا یکی برسه به داد منه بدبخت . خب اینو گفتم که بگم خوشحالم میبینم بچه ها نظرات متفاوتی دارن همین که نظرات میبینم خوش حال میشم قربون همگی خوش باشی . این روزا نمیدونم که چرا وقتی میگم خوش باشید بعدش میگم لحظه ای اما یعنی خوش باشید لحظه ای اما ...............
آبدارچی عزیز عرض شود که منظور من دقیقا همین حکایت بود . اینو البته فکر می کنم اغلب افراد باید در یکی از کتابهای عربی دوره تحصیل خونده باشن . لیک من در انتها نکته دیگری رو گفته بودم که در واقع منظورم این بود که این حکایت به طور عام درست نیست . عرض شد نهایت سطح توقعتان را در زندگی به اندازه ای قرار بدهید که از خود برای دیگران مایه می گذارید . ولی این شامل این موضوع هم می شود که شما برای دیگران باشید ولی از دیگران متوقع نباشید :یعنی ایثار ، یعنی حاضر شدن به باختن همه چیز برای رفاقت برای عشق برای محبت و برای هر چیز . این هم روی دیگر است . ولی خب عموما ما ها آدمهایی هستیم با سطح توقع بالا و در عین حال از خودگذشتگی کم . انصاف بدهید که این رسم اعتدال نیست . کسی توقع ایثارگری رو از من و ما نداره ولی حداقل اینه که معتدل باشیم . این توقعی ست که از ما میره . نمی دونم چرا همش میرم تو فکر این ضرب المثل که میگه : هر چقدر پول بدی همونقدر هم آش می خوری . شاید درست نباشه ولی خب یه جورایی همون مفهوم رو می رسونه . در خاتمه ، ابدارچی عزیز بنده وب یا وبلاگ شخصی ندارم ولی .......... ولی وبلاگ نویسان رو دوست دارم (چشمک) . باقی بقایتان