فقط حق را جمیل یافتم


خب برسیم ه اینجای داستان که لوطی حیدر کی بوده یه شخصیت علی حاتمی رو بشناسی لوطیم میشناسی


دیروز یه گرفتاری برام پیش امد مجبور شدم خودم رو سر گرم کنم قبلا یه چتی بود ولی حالا هیچی وبلاگم درد ادم کم نمیکنه .
دیروز رفتم سراغ کتاب اونم کتاب فیلمهای علی حاتمی ده بار دیدم فیلماشو شاید هر کدوم ده بار خونده باشم ولی خب مثل غذای من میمونه وقتی میخونمشون قوت میگیرم

مسخره میاد نه

نه مسخره نیست زندگی دیروز خیلی دلم سوخت برای شخصیت های فیلمهای علی حاتمی
حاتمی اولین کسی بود که شخصیت نقش اول دوم فیلمش رو میکشت .

ولی خیلی ها میگن کیمیای این کار کرد بقیه تقلید کردن ولی خود آقای حاتمی سر یه جریانی توضیح داد که من توی اولین فیلمم هم زاد حسن کچل رو که یه طوری خود اون بود کشتم .

ولی مرگ بقیه شخصیت های علی حاتمی خیلی درداوره فیلم های قبل از انقلابشو میگم
توی فیلم قلندر بدبخت قلندر بهش میگن نامرد بی غییرت اونم خودشو میکشه وقتی میمیره همه میفهمن مرد بوده که مثلش نبوده   جریان فیلم این بود که قلندر عاشق خواهر خودش میشه وقتی خواهرشو میده به یه پهلون  به این شرط که دست بهش بزنی خونت حلاله ولی پهلون دست میزنه خونشم برای قلندر حلال میشه خواهرم برای انتقام از برادر میره ناحیه قلندرم نمیکشه خودشو میکشه بعد همه میفهمن که این خواهر قلندر نبوده ولی قلندر برای آبرو داری اون به عنوان خواهر قبول میکنه عاشقش میشه ولی نمیتون کاری بکنه ولی دیگه فاییده نداره قلندر مرده بود ..

طوقی

وقتی میفهمن آ سید مرتضی کار حرامی نکرده پاک بوده ولی چه فایده که تصمیم گرفته بود و باید میرفت چون زندگی نداشت ...

و فیلم  بابا شمل

لوطی وقتی بهش میگن تو نالوطی هستی قداره رو میکشه بهش میگن لوطی یالا قداره رو به خون آلوده کن لوطیم از درد قداره رو به خودش میزنه که میدونست و گفته بود به خودش رات تر از دیگران زخم میزنه . ولی خب لوطی نمرد بعدم همه فهمیدن لوطی نامردی نکرده خیلی لوطی بوده ..


سوته دلان رو که نگو

مجید یه پسره دیونه ولی دل پاک عاشق یه فاحشه  میش نمیدونسته وقتی با فاحشه زندگی خوبی رو شروع میکنه به داداشش ... همه میفهمن مجید یه زن خوب براش پیدا شده خوش حال میشن داداشش به مجید میگه که اون زنی که اورده بوده خونه رو بپاد فاحشه بوده  بعد مجید میفهمه  چه اتفاقی افتاده به داداشش میگه ببرم امام زاده داوود نسیده به  امام زاده داوود مجید تموم میکنه  جمشید مشایخی تو این فیلم یه چیزی از خودش میگه ولی عجب چیزی سر جنازه برادش میگه ما یه عمره دیر رسیدیم

و دیگر شخصیت های واقعی زندگی ماها خیلی دیر میرسیم خیلی


میدونم قشنگ تعریف نکردم فیلمارو ولی خودتون برید بخونید ببینید من راست میگم یا نه


آبدارچی یه عمره دیر رسیده
نظرات 1 + ارسال نظر
باران... سه‌شنبه 2 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 02:50 ب.ظ http://manzelgah.blogsky.com

سلام لوطی.
راست میگی خوب تعریف نکردی.منم فیلمارو ندیدم نفهمیدم.اما خب اون جمله یه عمر دیر رسیدیم را فهمیدم.میدونی مثل جمله ای بود که سزار دم مرگ به بروتوس دوست نزدیکش گفت وقتی اخرین ضربه چاقو را وارد کرد.به بروتوس گفت:تو هم بروتوس؟؟
گاهی جمله ای یک دنیا معنا داره .اما یک چیز دیگه که من فهمیدم این بود که دلتنگی.نمیدونم چرا وقتی آدمهای که فکر میکنی ساده و ضعیف و ترسواند دلتنگ میشن برات عادیه.اما یک آدمهایی هستن که ادم نمیتونه ببینه و بفهمه که دلتنگ و تنها باشن.تو یک کمی مثل اون ادمای دسته دومی.
و من با خودم فکر میکنم آدم حتی اگه دیرم برسه خوبه.ولی اگه اصلا نرسیم چی؟؟
برات آرزوی آرامش..شادی و تندرستی دارم.ببخش اگه زیاد حرف زدم.
باران/

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد