عاشق شدن

روزی قدم زنان از کنار کسی می گذری و محبتی از یک نگاه در قلب جا می گیرد،و چنان جای خود را محکم می کند که گویی جزیی از وجود توست و بدون آن هیچ چیز معنا ندارد .
نگاه ، نگاهی خیره با تمام وجود ،جستن چیزی در او ولی ....
ولی بعد یک احساس عمیق ، احساسی که زره زره وجود انسان را در خود میگیرد و بیرون آمدنی نیست .
گردابی که تنهای نمی توان در آن شنا کرد .
چه گرداب شیرینی که از غرق شدن در آن بدست می آید.
در هیچ چیز نمیتوان مثالی برای آن پیدا کرد .همه چیز را از  دیدن و از یک بعد نگریستن از بعدی که چهار گوشه عالم را می توان در آن پنداشت و بعد یست که سرا پای ما را در خود می گیرد و وجود ما از آن لبریز می شود .بعد که از درون ما ، از قلب ما سر چشمه می گیرد ، و عشقی را می پروراند که سر انجام برای آن نیست و در پایان فقط یک احساس !!!
احساسی که از یک نگاه دست می دهد حتی تا آخرین لحظه مرگ  بدنبال انسان است .همانند نخی میماند که در شمع می سوزد ولی وقتی نخ کم کم خاموش میشود ، شمع نیز سرد می شود و دیگر گرمای قبلی را ندارد ...........................
نظرات 11 + ارسال نظر
صبورا(سنجاب) سه‌شنبه 25 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 07:13 ب.ظ http://saboorajanam.persianblog.com

سلام.حالتون خوبه؟ چرا تا حالا ما رو از وجود همچین وبلاگ باصفا وصمیمی مطلع نکردین....ازتون گله دارم...در مورد وبلاگم وقتی دقیق خوندم نظرمو می دم.سالم وسربلند باشین.خدانگهدار

سلام .به خدا یک روز ببعد از درست شدن اینجا آدرسشو به شما دادم .گردنمم از مو باریک تر امید وارم بازم اینجا بیاید و دست مارم بگیرید برای کمک کردن .به امید دیدار مجدد

کتایون سه‌شنبه 25 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 09:43 ب.ظ

با در بسته
و ان ارزوی دیرینه ی
من .......اما بی تو
زیر این درخت های وسوسه
تنهاتر از همیشه
قدم میزنم
......شعر از فرهاد عابدینی بود ........در ضمن متن زیبایی بود

سلام .کتایون بانو به متنهای شما نمیرسه ولی نمیدونم چرا مارو قابل نمیدونی آدرس نمیدی .ببای

شپلی سه‌شنبه 25 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 10:39 ب.ظ

ساده بگویم نگاه زاده علاقه است ....

ایمان اهوازی {آنیوشا} چهارشنبه 26 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 01:23 ق.ظ

بازم سلام لوطی مطلب جدیدت رو نخوندم اما دارم سیو می کنم و اینکه خوشحالم که همچین وبلاگی زدی واقعا مشعوفم و پرنده واینکه سنجابی چرا نگفتی وبلاگ داری ؟؟؟؟؟؟
لوطی راستی ...یادم نمیاد چی می خواستم بگم
...
بودیم وکسی پاس نمی داشت که هستیم

باشد که نباشیم وبدانند که بودیم

شاد زی و شاد کام همگی خوش باشن

سلام .داداش ایمان خوبی عزیزم ایمان جان داداش گلم اینجا رو چند نفر آبدیت میکنن .بعدشم من منتظرم زورم به کسی نرسه به تو که میرسه نزاری بری منتظر هستم بای

......... چهارشنبه 26 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 07:28 ق.ظ

برای همه پیش اومده ما هم از این قاعده مستثنی نبوده و نیستیم ......
ای دوست به راه دوست جان باید دادا
در راه محبت امتحان باید داد
تنها نبود شرط محبت گفتن
یک مرتبه هم عمل نشان باید داد

نثر ساده و دل انگیزی بود ....

سلام .:دی من دوستی نداشتیم چون هنوز جان دارم .توی امتحان هم مردود شدم چون هنوز دارم امتحان میدم .:دی

احتیاج به معرفی ندارم چهارشنبه 26 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 08:27 ق.ظ

لوطی اینم یه نظر دیگه نگی چرا اون بالا نظر ندادی
نظرم اینکه : نظری ندارم هههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه

عزیز از مشهد چهارشنبه 26 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 12:37 ب.ظ

سلام حرفی برای گفتن ندارم ولی وبلاگتون داره خوب بیشرفت میکنه فقط یک سوال برام بیش اومده اینه که این که احتیاجی به معرفی نداره بدجوری اشنا میزنه (دونقطه دی) خلاصه موندم این کیه فعلا بای خوش باشین همگی راستی لوطی بعدا باید درباره یک مسائلی باهم حرف بزنیم

سوگند چهارشنبه 26 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 12:56 ب.ظ

سلاممم. خوبین شما؟ مطلبتونو نخوندم فقط اومدم یادگاری بزارم و برم. خوش باشین

امیر (عاشق) چهارشنبه 26 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 08:29 ب.ظ

سلام
خوبی پدر خوانده ولوطی حیدر
وبلاکتون خیلی خوبه ممنون
این شعر را هم میگم البته ببخشید خیلی این شعر طولا نی هست

مرا عاشقی شیدا ، فارغ از دنیا

تو کردی ، تو کردی

مرا عاقبت رسوا ، مست و بی‌پروا

تو کردی ، تو کردی



نداند کس ،‌جانا ،‌ چه کردی ، چه ها کردی با ما چه کردی

دو چشمم چو دریا درافشان ، گوهرزا ، تو کردی ، تو کردی

روان از چشم ما ، گهرها دریاها ( تو کردی )2



نه یک دم از جورت فغان کردم

نه دستی سوی آسمان کردم

منم اکنون چون خاک راهی

غباری در شام سیاهی

اگر مهری رخشد تو آن مهری

اگر ماهی تابد تو آن ماهی

اگر هستی پاید تو هستی

اگر بودی باید تو بودی

بی لطف و صفا باشد به خدا ،‌بی تو هستی ها

از دیدارت ، از رخسارت ، ای جان ، بینم سرمستی ها

شمیم روح افزایی

خدانگهداررتون موفق باشید وخوش وسلامت وبه امید
دیدارررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررر

احتیاجی به معرفی ندارم پنج‌شنبه 27 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 08:16 ق.ظ

سلام خوبین عزیز جون ببین کی اینجا احتیاجی به معرفی نداره من همونم لوطی لو دادی دیگه پامو اینجا نمیذارما اوکی؟ تهدید الکی ههههههههههه در ضمن عشق مثه ادامس می مونه اولش شیرین شیرینه بعدش یواش یواش بی مزه و تلخ می شه که یواشکی میندازیمش بیرون بعدشم اگه دلمون خواست یه ادامس جدید با مارک جدید می خریم دوباره از اول هههههههههههههههههه خوش بحال خودم که اصلا ادامس نمی خورم فقط می جومم ههههههههههههه

سنجاق قلفی چهارشنبه 17 دی‌ماه سال 1382 ساعت 06:25 ب.ظ

سلام بابا ایول زدی تو خالا این کاره بودی یا ایول ادامش بدها موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد