شب چله |
بــــه پایان آمد این روزهای پــــاییز فرا روی تو هــست روزی دل انگیز از این پس روزها کم کم بلند است پلیــدی ها و تاریکی به بند است شبی که هم سیاه و هم دراز است شب یلــــــدا پر از راز و نیاز است شــــــب دیگر زمانش کوتـــــه گردد بــــه روزهایش زمان افزوده گردد شب تاریک و ظلمانی و هم سرد خوش آن روزی که پایان می رسد درد کلامش گر به پارسی دور دور است شبش ایرانی و پر حال و شور است چو آید آخرین شبهای پــــــــــــــاییز به دل آبستن است روزی دل انگیز شب یلدا که زاد است در وجودش تولدگاه مـــــــهر است تار و پودش از این شب تیرگی کم کم شود دور بزاید روزها هم مـــهر و هم نـــــور گه بالیدن مهر است و هم شید به قلب تیرگی تابــــــیده خورشید کلام چله خود پارسی ناب است شب پر مـــــهر ایرانی مــاب است
|
سرودهء آقای گودرز ماوندی آذرماه 1381 |