خدایا چنان کن که فرجام کار
                    تو خشنود باشی ما رستگار

آمین




**********************
هزار خرمن گل گر مرا دهند نبویم
                     مگر گلی که در آن بوئی از وفای تو باشد

کسری

هرکه در این روزگار یاری ندارد
                   وای به حالش که روزگار ندارد

باش که در بحر عشق اگر بیفتی
                    پهنه دریای آن کناره ندارد

با همگان یار غار باش که از تو
                    غییر محبت کس انتظار ندارد

کسری

******************************

یاد تو کنم میان یادم باشی
                    لبب بگشایم در این گشاده باشی

گر شاد شوم خمیر شادم باشی
                   حیله طلبم تو استادم باشی

مولوی

*****************************
حالا بگو من عاشق نیستم اگر عاشق نیستی حق ندارم روز ترو بهت تبریک بگم چرا هی میری ایمیلتو باز میکنی منتظر میمونی تا برات ایمیل بفرستن که روزت مبارک اگر عاشق نیستی چرا به عاشقان روزشون تبریک میگی وای که چه ساعتای منتظر بودی روی مبایلت برای مسیج بزارن وای اول صبحی نمیتونی خوشحالیتو از من پنهون کنی که امدی مسینجرتو باز کردی کلی خوش حال شدی از آف لاین دوستان . پس ادای بی دلان کسانی رو بازی نکن که نمیدونن عشق چیه بله تو هم عاشق مثل من مثل همونی که برای پیغام گذاشته ولی چه کنیم که مجبوریم ادای اینارو بازی کنیم که دلشون سنگ هستو نمیتونن عاشق باشن ولی خودتم خوب میدونی این فقط یه نقش توی زندگی که داری بازیش میکنی کارگردان بازی گردان همی دستن در کاران این نقشم خودتی البته اینم بگم که اطرافیانتم نقش های کوچیکی دارن توی این بازی بد تو چون اونا هستند ترو کاریت میکنن که این نقش بدو به به گردن بگیری تا آخر بازی کنی ......وای عاشق شدی خاک تو سرت بای این قد قواره خجالت نمیکشی ........... وای عاشق شدی بازم همون خاک ولی اینبار خاک رو نثار سنت میکنن ......... بازم خاک اینبار نوبت اینه که اخه خاک بر سر اینا فقط مال کتابها هستند  ..............خاک خاک خاک خاک




(((عشق است که فرهاد را کوه کن میکند و مجنون را بیابان گرد و مولوی را چون پروانه به رقص در میاورد .

عشق است که بزدل را جسور میکند و باز همان یه نگاه یک لبخند ست که میتواند مسیر زندگی را عوض کند .

همه ما طالب عشقیم .

از خسرو شکیبای )))

خب  پس بلند شو برو هدیت بخر چون تو هم عاشقی پس باید به معشوقه خود هدیه بدی یا خودت معشوقه هستی پس منتظر باش دیر کرده ولی امید داشته باش میاد شاید رفته از اون ور شهر برات هدیه بخره ....... اگرم این طوری نیست مثل مهر بانو برای خودت هدیه بخر  یا مثل رویا بانو برای اونی که توی آینه هست هدیه بخر




آبدار چی
نظرات 6 + ارسال نظر
پدرخوانده شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 01:35 ب.ظ

سلام .. واقعا به خودم تبریک میگم اینقدر از این عشق و عاشقی نوشتم حداقل این آبدارچی رو هم از راه به در کردم .. کلی مایه خوش به حالی می باشد . در مورد متن هم باید بگم که جالب بود خاک .. ههههههههههه .. والسلام

........ شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 03:40 ب.ظ

سلام
متن قشنگی بود بستگی به این داره که عشق رو چی ببینی و به چه کسی داشته باشی ولی آبدارچی تموم این چیرهایی که دور و برمون رو گرفته عشق نیست - یا حداقل عشقیه که با کوچکترین تلنگری فراموش می شه یا از دست می ره.
باییییییییییییی

کتایون شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 07:07 ب.ظ

ولنتاین مبارک ....راستی شما ها مگه کارو زندگی ندارین همش از عشق و نمیدونم چی چی مینویسین دهههههههههههههه :ی:ی

احتیاجی به معرفی ندارم یکشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 08:30 ق.ظ

منظورت از خاک تو سرت یعنی تو سر کی؟ من یا گلتاج ؟ شایدم منظورت رویا بانو هست به قول خودت خیلی منتظر موندی واست کادو بفرستم نه؟ نه نمی فرستم از سنت و قد و قواره ات بخجالت عاشق شدی؟ وای وای اگه به آقات نگفتم دیگه نذاره بری تهران تو مهمونیا ههههههههههههه

بــاران یکشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 12:13 ب.ظ http://manzelgah.blogsky.com

سلام...
حکایت کنند که در جمعی سخن از ماهیت شیر به میان آمد.هر کس تعریف و تعبیر خاصی کرد.پس شیخ دست یاران گرفت و به نزدیک بیشه ای آورد و از دور شیر را نشان داد و گفت:این نیز شیر نباشد.و شیر آن است که تو را خورد و تا طعمه شیر نشوی؛شیر را ندانی.همچنین عشق؛نه آنست که بر زبان آیدو بیان از آن دم زنند و نه آن است که به خیالی و تصویری از آن دل خوش کنند و نه آن است که در کمند خود کشند و بدان سود سودا کنند.بلکه عشق آن است که میم (منیت)عاشق را فرو بلعد تا جز عشق از آن چیزی نماند.
راستی کی از من نظر خواست؟؟؟

مینرسم بگم کی هستم یکشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 01:08 ب.ظ

خیلی جالب بود
البته بیشتر تعجب کردم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد