اینروزها دنبال قشنگترین حس می گشتم حس خوشبختی 
هرجا رفتم پیدایش نکردم حس غریبی مثل نفس مثل دم و بازدم با منه ولی باز ازش خیلی دور بودم..
 من آخرای هر هرفته رو خونه نیستم شهرستانم برای دانشگاه جمعه ها هم ساعت ۵ صبح از خواب بیدار میشم و می یام ترمینال تا زودتر برسم خونه . هفته قبل رو که داشتم بر می گشتم هوا به یکباره سرد شده بود خیلی سرد هر طوری بود توی اتوبوس طاقت آوردم و رسیدم پیچیدم تو کوچه و مستقیم رفتم تا آخر کوچه خواستم کلید بندازم  دیدم در بازه و جلوی در حیاط آب و جارو شده بود رفتم تو دیدم مادرم کنار باغچه نشسته و داره یکی یکی گلها رو تو باغچه میکاره .....
 بوی آب بوی خاک بوی هوای بارونی و بوی مادرم
یواش یواش جلو رفتم و از پشت سر چشمهاشو گرفتم گفت : مامان تویی منتظرت بودم ....

پیداش کردم قشنگترین حس رو
به خودم گفتم خوشبختی حس قشنگی که الان افسون داره ...


نظرات 7 + ارسال نظر
زهرا دوشنبه 9 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 10:37 ق.ظ

سلام
حاله شما خوبه؟ تو آسمونا دونبالت می گشتم رو نت پیدات کردم!!!!
دانشگاه خوش می گذره؟ درسها خوب پیش می ره؟
منم با شما موافقم .خوشبختی همون چیزیه که همه داریم ولی نمیدونم چرا نمی تونیم همیشه ببینیمش.شاید اگه همیشه ببینیمش واسمون تکراری میشه به همین دلیل گاهی سعی می کنیم نادیده بگیریم
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
موفق باشی

رویا سه‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 12:16 ب.ظ

سلام وقتی مادر باشی می فهمی عشق یعنی چی؟ در ضمن ممنون می شم اگه لینک منو از لیست بردارین چون دیگه وبلاگی با این اسم و ادرس وجود نداره اگه اینکارو بکنین نشان احتررام به منه ......

میتی جمعه 13 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 01:30 ق.ظ

سلام خوبی خوشی خوش میگذره . ابدارچی چطوره دلم براش تنگیده

صبورا(سنجاب) جمعه 13 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 08:30 ب.ظ http://saboorajanam.persianblog.com

سلام افسون جون.خوبی عزیزم....جدا که از تصویر قشنگی که از احساست کشیده بودی لذت بردم...راستی ابدارچی چطوره...تولد شازده هنوز نرسیده..موفق باشین..بای

امید 33 شنبه 14 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 01:43 ب.ظ

سلام افسون خانوم. خوبی نوه ی گلم؟ امیدوارم که خوب باشی و سلامت و سعادتمند.باطنت برف و تنت طلا. یه خبری از خودت به ما بده. خوشحال شدم نوشته تو خوندم. زیبا بود. ممنون و بای

مهربانو دوشنبه 16 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 08:56 ق.ظ

سلام افسون جون. خوبین شما عزیز دلم؟ چقدر دلم برای اینجا تنگیده بود. خیلی با احساس و دوست داشتنی هستینااااا. تا حالا نمیدونستم. راستی از آبدارچی چه خبر؟ بهش بگین شمارش معکوس از بیست شروع شد. بیست. موفق و پاینده باشید خانوم گل. بای بای

abbas_eshghedokhtara پنج‌شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 03:23 ب.ظ

hi ta vakhti ke ashg nashodi nmidoni eshg chie ama vagti dochar an mishi taze mifahmi badbakht shodi

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد