کمککککککککککککککککککککککککککککککککک

سلام .
اینجانب آبدارچی .احتیاج به کمک یه آدم با مرام دارم میگم با مرام به خاطر اینه که دست بگیره بلند کنه ولی بعدها به رخم نکشه ههههههههههههههههههههههه
شوخی بود بچه ها با معرفتا یکی آدرس جاوای که باهاش میشه رفت توی روزی بده دیگههههههههه مردم از بی چتی
لطفا به من معتاد کمک کنید

راستی رویا خانومی نمیدونم در مورد من چی فکر میکنی اگر جای رفتم منت گذاشتم (به قول شما ) فقط شوخی کردم صد در صد گفتمم که شوخی بوده .

خب به خودم تبریک میگم یکی از همکارام برگشت سر کار

بچه ها شوخی نمیکنم تر خدا کمک کنید این مشکل خیلی از بچه ها هستش اگر آدرس سایتی دارید که میشه جاوارو از اونجا دانلود کرد و وارد روزی شد به مام بگید چون مشکل روزی از جاوا هستش پس دست دراز میکنم که یه با مرامی دستمو بگیره


آبدارچی

بسم حق

سلام

تقریبا یک هفته گذشت
بعد از مدتها که دیگه از خودم و قدرت تصمیم گیری و اراده ام مایوس شده بودم ٫ توی یه امتحان کوچیک که خودم برا خودم گذاشتم تقریبا موفق شدم .
شنبه گذشته بیرون از خونه اتفاقی افتاد که احساس کردم دیگه اون اعتقادها و باورهای قدیمم رو باختم . دیگه اون قدرت قبلی رو ندارم ؛ دیگه محکم نیستم ؛ خورده شده بودم ٫جلوی آدمهایی که همیشه روی من حساب می کردند از همه بدتر جلوی خودم .
امروز احساس بهتری دارم فکر می کنم باز هم می تونم همون آدم سابق باشم . علت اون ضعف و سستی رو هم فهمیدم و امیدوارم که سردرگمی و بلاتکلیفی که داشتم دیگه سراغم نیاد .
چیزی که در آخرین متن نوشتم یاتونه ؟ در مورد انتخاب ؟ اونچه که همه می پندارن اینه که فقط یک تاریخ و فقط یک دنیاست که در حال اتفاق افتادنه ٫ در حالی که هر جا که مسئله انتخاب پیش میاد بع تعداد انتخاب ها ٫ تاریخهای جداگانه نگاشته میشه و این همون اراده الهی و سرنوشت و تقدیره که تا آخر هر مسیر نوشته شده و شما باید انتخاب کنید که این مظهره اراده و انتخابگری شماست . مثل حل مسئله ریاضی که می دونین از روش یک اگه حرکت کنین به جواب می رسین و در غیر این صورت جوابی بدست نمیارین ؛ میدونین که جواب در کدوم شاخه ست ولی باز هم گاهی وقتا راههای دیگه رو انتخاب می کنین شاید کوتاهتر بود و بهتر .
تاریخ مثل یک درخت می مونه که از یک نقطه آغاز میشه و مرتبا منشعب میشه . در هر گره که انشعاباتی جدید بوجود میاد در واقع شما بر سر یک انتخاب ما بین دو یا چند گزینه قرار گرفتین .
حالا به این نتیجه رسیدم که برای تصمیم گرفتن هر چقدر بیشتر مکث کنی به همون اندازه که ممکنه تصمیم بهتری بگیری ٫ ممکنه که از تصمیم درست دور بشی ٫ یک شمشیر دو لبه . زمان برای برگزیدن هر تصمیم محدوده . مثل منحنی که از صفر شروع میشه ٫ به اوج میرسه و دوباره صفر میشه . اگه از اوجش بگذریم از تصمیم درست دیگه دور شدیم . و این اوج بعیده که ۱۰۰٪ مسایل رو در نظر داشته باشه و در بر بگیره .
خیلی حرف زدم ٫ در انتها یک چند خط پراکنده گویی رو هم تحمل کنین :


هوای خانه چه دلگیر میشود گاهی ... از این زمانه دلم سیر می شود گاهی
(ترانه ای از سیاوش)

***

از دست عزیزان چه بگویم گله ای نیست ... گر هم گله ای هست دگر حوصله ای نیست
(ترانه ای از داریوش)

***

یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد ؛ نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد ؛ خطی ننویسم که آزار دهد کسی را .
یادم باشد که روز و روزگار خوش است . همه چیز رو به راه و بر وفق مراد است و خوب .
تنها ... تنها دل ما دل نیست .
آره!

(دکلمه از پرویز پرستویی)

***

بر در شاهم گدایی نکته ای در کار کرد ... گفت بر هر خوان که بنشستم خدا رزاق بود
(اینم حسن ختامی از حافظ علیه الرحمه)

***
دلتون شاد لبت خندون روزگار به کام

والسلام

پدرخوانده - سلمان

سلام

من تقاضای کمک دارم از همتون مطمئن باشین نظراتتون کمک موثری می تونه به من بکنه !!
می دونید بعضی ها عین داداش مهدی یا همین عزیز خودمون اونقدر بامرام هستند که خودشون از قبل می گن روز تولدشون کی هست یا با یه عده ای هم اینقدر صمیمی هستی که می تونی راحت ازشون بپرسی بابا فلانی روز تولدت کی هست؟
ولی
ولی من یه مشکل خیلی بزرگ (البته به نظر خودم) دارم و مایل به حلش هستم اما خب نمی دونم چطوری باید حلش کنم ؟؟؟!!!
من مایل به دونستن روز تولد عزیزی هستم که خیلی برام مهمه روز تولدش کی هست ولی خب زهر چشم ازش گرفتم یا به قولی اینقدر ازش می ترسم که جرات نمی کنم ازش بپرسم با وجود اینکه خیلی دوستش داریم و خیلی عزیز ولی خدائیش می ترسم بپرسم
 به هر کس هم میگم روز تولد فلانی کی هست میگه نمی دونم (آبدارچی لو ندی کی رو می گم هاااا) و خیلی هم دوست دارم روز تولدش رو بدونم حتی یه روز که داشتم با کسی در موردش حرف می زدیم (غیبت نه ها ذهن پاک خودتون را منحرف نکنید) گفتم اگر می دونستم برای روز تولدش پا می شدم می رفتم شهرش و از نزدیک بهش تبریک می گفتم ولی خب حیف که نمی دونم
حالا لطفا خاضعانه و خاشعانه کمک کنین و نظر بدین از چه راهی می تونم سر دربیارم که تولدش چه روزیه؟. اگر هم خودت فهمیدی منظورم چیه خودت الحق و الانصاف بیا بگو ( در گوشم بگو کسی نفهمه) روز تولدت کی ...
یادم رفت بگم من افسون هستم.

پانوشت:
----------------------------------------------------
۱. به یک عدد پروفسور بالتازار نیازمندیم .
۲. در صورت موجود نبودن آقای ووپی هم باشه بد نیست.


هورااااااااا

                            <<HaPpY My BirThDaY>>

خجسته میلاد با سعادت سومین و درخشنده ترین و تابنده ترین و البته آخرین
اختر تابناک عالم خانواده ( یعنی همین داش عزیز خودتون ( آقا مهدی ملقب به MeYti)
رو به همگی عزیزان همچتی تبریک و صد البته تسلیت عرض میکنم و برای همتون از خداوند منان صبر جزیل مسئلت میکنم ( باقی عمر شما باشه)
                                                                                      

برای حسن ختام چندتا دعا بکنم و برم
خدایا توفیق بده یک سوم این هوش سرشارو که فعلا داره تو چرت و پرت بافی فوق لیسانس میگیره اختصاص به درسم بدم (میدونم با همینقدر به اون چیزی که میخوام میرسم)
خدایا سایه من و از سر دوستام کم نکن میدونم تحمل دوری من براشون سخته افسردگی شدید روحی میگیرن اگه من نباشم
خدایا سایه دوستامم از سر من کم نکن چون دیگه به افسردگی نمیکشه

خب من یواش یواش برم کادوهارو از سطح شهر جمع آوری کنم ملت منتظرن
خوش باشین همگیتون


عزیز از مشهدAzIZ 

سلام


سلام
امیدوارم که همگی حالت خوب باشه
خب با اجازه یا بدون اجازه قالب وبلاگ تغییر کرد گفتم محرم هستش سیاه باشه بهتره دیدم نه خیلی ها خوششون امده
اگر قابل قبول که همین طوری میمونه اگر نه که برمیگردیم به روز اول ولی اون قالب قرار بود یکی از بچه ها زحمتشو بکشه طراحیش کنه که قول داده قبل از عید این کارو بکنه
اگر تا قبل از عید طراحیش کرد که هیچی وگرنه مجبورید قالبی که من درست میکنم تحمل کنید بعد نگید خیلی زشته از این جور حرفا

پس زود باش


خب دوستانی که از  بچه های روزی نیستند لینک مارو گذاشتن توی وبلاگشون اگر لطف کنن به ما بگن که مام بتونیم جبران کنیم

دوستان اگر کسی آدرسه سایتی داره که به درد بقیه هم بخوره اگر آدرسو به ما بدن تا لینکشو بزارم قسمت آموزش ممنون میشم

منتظر هستم از همتونم درخواست کمک میکنم امید وارم دست این فتادرو بگیرید

دوستان یا دشمنان اگر لطف کنن نظر بدن ممنون میشیم خواه بد خواه خوب نظر  بدیدددددددد
میای اینجا میبینی ۲۰ نفر امدن از دیشب تا الان همش یک نفر لطف فرمودند نظر دادن
بابا با نظرات شماست که ما باز جرات این پیدا میکنیم به کیبردمون دست بزنیم البته من که وقتی دست میزنم فقط کثیفش میکنم بقیه دوستان هستند که ماشا الله انگار یه عمر دست به کیبورد بودن

توی این روزا ماروهم دعا کنید

آبدارچی

نا گهان پرده بر انداخته ای یعنی چه
مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه

زلف در دسته صباگوش به فرمان رقیب
این چنین با همه در ساخته ای یعنی چه

شاه خوبانی منظور گدایان شده ای
قدر این مرتبه نشناخته ای یعنی چه

سخنت رمز دهان گفت و کمر سرٍ میان
و زمیان تیغ به ما آختهای یعنی چه



آبدارچی

خدا

پایدار مایه

تورا آفریننده نامیدیم

بخاطر بود زمین آسمان

آنسانکه گوشه ای از بیکران ابدیم را به تو دادم تا خدای کنی دم نزنی

گفتم : کسی را بفرست تا رستگارشان کند

و گفتم : او را به عشق مبعوث کن تا نامگانیمان باشد

آنسان که تورا نامگانی دادیم

اینک در خور توست بودن،به بهای نیست بشریت .........

س همایون

*************************************

در خواب دیدم که با خدا مصاحبه می کردم...

  • خدا از من پرسید: « دوست داری با من مصاحبه کنی؟»

  • پاسخ دادم: « اگر شما وقت داشته باشید»

  • خدا لبخندی زد و پاسخ داد:

« زمان من ابدیت است... چه سؤالاتی در ذهن داری که دوست داری از من بپرسی؟»

  • من سؤال کردم: « چه چیزی درآدمها شما را بیشتر متعجب می کند؟»

  • خدا جواب داد....

« اینکه از دوران کودکی خود خسته می شوند و عجله دارند که زودتر بزرگ شوند...و دوباره آرزوی این را دارند که روزی بچه شوند»

«اینکه سلامتی خود را به خاطر بدست آوردن پول از دست می دهند و سپس پول خود را خرج می کنند تا سلامتی از دست رفته را دوباره باز یابند»

«اینکه با نگرانی به آینده فکر می کنند و حال خود را فراموش می کنند به گونه ای که نه در حال و نه در آینده زندگی می کنند»

«اینکه به گونه ای زندگی می کنند که گویی هرگز نخواهند مرد و به گونه ای می میرند که گویی هرگز نزیسته اند»

دست خدا دست مرا در بر گرفت و مدتی به سکوت گذشت....

  • سپس من سؤال کردم:

«به عنوان پرودگار، دوست داری که بندگانت چه درسهایی در زندگی بیاموزند؟»

  • خدا پاسخ داد:

« اینکه یاد بگیرند نمی توانند کسی را وادار کنند تا بدانها عشق بورزد. تنها کاری که می توانند انجام دهند این است که اجازه دهند خود مورد عشق ورزیدن واقع شوند»

« اینکه یاد بگیرند که خوب نیست خودشان را با دیگران مقایسه کنند»

«اینکه بخشش را با تمرین بخشیدن یاد بگیرند»

« اینکه رنجش خاطر عزیزانشان تنها چند لحظه زمان می برد ولی ممکن است سالیان سال زمان لازم باشد تا این زخمها التیام یابند»

« یاد بگیرند که فرد غنی کسی نیست که بیشترین ها را دارد بلکه کسی است که نیازمند کمترین ها است»

« اینکه یاد بگیرند کسانی هستند که آنها را مشتاقانه دوست دارند اما هنوز نمی دانند که چگونه احساساتشان را بیان کنند یا نشان دهند»

« اینکه یاد بگیرند دو نفر می توانند به یک چیز نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند»

« اینکه یاد بگیرند کافی نیست همدیگر را ببخشند بلکه باید خود را نیز ببخشند»

  • باافتادگی خطاب به خدا گفتم:

« از وقتی که به من دادید سپاسگذارم»

  • و افزودم: « چیز دیگری هم هست که دوست داشته باشید آنها بدانند؟»

  • خدا لبخندی زد و گفت...

«فقط اینکه بدانند من اینجا هستم»

« همیشه»


لینک مطلب بالا


فکر می کنی که کفر گفتم ؟ فکر می کنی که طبق معمول باید شمشیرا رو از رو ببندی ؟ اشکال نداره من اینو نوشتم برا همین که شمشیرو از رو ببندی . برا این که بیای و به شدت من و با خاک یکسان کنی منتظر نظرتم . بگو که میخوام بشنوم . بدجوری تشنه شنیدنم ...

آبدارچی

معرفی

سلام سلام یه خبر خوب از اونجای که میخواستن بدونن نوشته های ناب که با اسم آبدارچی امضا میشه مال کی گفتم خودم معرفی کنم منم لوطی حیدر هستم

دیدم همه دارن خودشون معرفی میکنن بزار منم معرفی کنم

نه هیچکس نمیشناخت براشون خیلی سئوال بود آبدارچی کی البته فقط خودم خبر نداشته

میدونم همتون میدونستید آبدارچی منم برای اینکه خوش حالتون کنم آبدیت کرده باشم اینو گفتم




آبدارچی

بسم حق

سلام

ختم کلوم مطئنم حداقل یه هفته نخواهم نوشت شاید این ننوشتن ادامه پیدا کنم ولی حداقل آبدارچی یه هفته از دستم راحته .
راستی میخوام اونایی که هنوز نمی دونن من کیم براشون بگم که من همون شپلی هستم ؛ سلمان اسم اصلیمه بقیه اش هم دیگه لازم نیست

والسلام

پدرخوانده - سلمان

سلامی دوباره

سلام

خب قبل از همچیز بایدبگم ممنون بابت همچیز   منظورم شما نبودید منظورم بچه های مشهد بود که دمشون گرم انقدر شرمنده کردن که نگو

پدر خوانده بابت هم چیز ممنونم امیدوارم امری باشه جبران کنم  از پدرتونم تشکر میکنم همینجا رسما دعوتید اهواز هروقت امدید قدمتون روی دو دیده من
عزیز خب به شما اول باید بگم شرمنده بابت همونی که میدونی دوم بگم ممنونم شما نیای اهواز خودت میدونی نتونم بزنم پس کله پدر خوانده پس کله تو که میتونم بزنم

فرشید خان از شمام ممنونم مرسی شمارو هم نمیتونم بزنم پس کلت پس تشریف بیارید اهواز خوشحالمون میکنید

خب اینجام از یکی از دوستان تشکر میکنم که کار من مشهد گیر افتاد یه مقدار پول برام فرستاد البته نفرستاد ولی من فرستاده شده میبینم همینکه تا گفتم فلانی جیبم زدن احتیاج به پول دارم منو من نکرد گفت شماره حسابه یکی از بچه هارو بگیر تا ظهر پول میریزم به حسابت وقتیم فهمید شوخی میکنم کلی ناراحت شد .ولی خیالی نیست چون انقدر بزرگه که اشتباهات شوخی های بچه گونه مارو به بزرگی خودش میبخشه البته از نظز جسه که کسی به بزرگی من نمیرسه سنشم کوچولو تر از خودم ولی خدایش بزرگتراز منه نگید توی چی که نمیتونم خودم ضایع کنم بگو چقدر کوچسک تر از اون هستم

خب خب



چند روزی ابدارچی نبوده چای نخوردید همتون سر در گرفتید من امدم پس چای از فردا به راه

حرفای همی بچه هارو خوندم نظراتتونم همین طور ممنونم که اینجارو آبدیت کردید ممنونم که نظر دادید
دقیقا هم یادم نیست ولی به دو سه نفر باید جواب بدم

رویا جون باید بگم میشه همرو جمع کرد ولی یواش یواش
رومیصا اگر با رفتن ما خوشحال میشید که باید یه خبر بد بهت بدم ما نمیریم تا بیرونمون کنن
مهر بانو چشم در مورد کسری هم مینویسم کی بود کی هست کتابشو چطوری گرفتم یعنی خریدم
زهرا جون بازم معرفت شما دختر عموی گل خودم این زهرا بانو که میاد نظر میده دختر عموی گل خودم حق حق

پدر خوانده تو خودت میدونی بری با کی طرفی

عزیز بله تو به جای من نیستی از زیارت یه پسر گل....... البته یادم نمیره توی مشهد چطوری در ماشین پیدر خوانده رو بستی البته تو نبستی یکی دیگه بست به نام شما تموم شد

افسونم بلخره خودشو معرفی کرد مرسی پس شما بودی بدون امضا مینوشتی بابا ای والا داشتم اسم فالگیر میزاشتم روت
ووووووو از همتون ممنونم  متشکر
دیگه چی باید بگم به خدا خیلی حرف دارم در مورد مشهد ،تشکر از بچه ها خیلی چیزای دیگه ولی به خدا کیبرد خونه فارسی نداره یعنی برچسب فارسی نداره مردم تا اینارو نوشتم پس شرمنده بای تا فردای بهتر برای همی بچه ها


آبدارچی