این یک نقد اجتماعیست نه سیاسی !!

بسم حق

چند روز پیش یک هفته نامه رو ورق می زدم به مطلبی رسیدم در مورد احتمال اینکه روزی علم و دانش بشری این امکان رو پدید بیاره که آدمی به گذشته برگرده و بعد سوالی رو مطرح کرده بود که اگر روزی آدمی به گذشته برگرده و پدر و مادر خودش رو بکشه , به سر خود اون فرد چه بلایی میاد ؟ آیا به زندگیش ادامه میده یا شاید مثلا بلافاصله ناپدید میشه ؟ اما نه این مطلبی نیست که بخوام راجع بهش خیلی حرف بزنم .

آهان راستی ثبت نام از کاندیداهای مجلس هفتم آغاز شده . اما چه فرقی می کنه . آیا قراره این دوره معجزه بشه ؟ یا باز هم حضرات عالی و علیّه , قراره که بیایند با همون ژست های تبلیغاتی و شعارهای تو خالی مثل فضای باز سیاسی و فرهنگ عالی یا مثلا حرفهای راستگراهای سنتی , ما رو به سخره بگیرند ؟ زخمهای این ملت دیگه با شعار التیام پیدا نمی کنه . دیگه حرافی و سوفسطایی گری درد ها و دلخوری های این ملت رو درمون نمی کنه . فقط عمل ! شاید روزی برسه که یکی بیاد که به جای بازی با کلمات , عمل کنه , کار کنه , خدمت کنه , ... . اما نه این هم مطلبی نیست که دیگه جای مانور داشته باشه , یه مطلب کهنه و نخ نما .

از گذشته گفتم , از آینده هم گفتم , پس از حال بگم , از امروز . گفتیم و گفتند , شنیدیم و شنیدند که : در حال زندگی کنید ؛ اکنون رو دریابید ؛ در لحظه تصمیم بگیرید . اما انسان امروز که برای گذشته اش تصمیم می گیره که بره تا از بدنیا اومدن خودش جلوگیری کنه و به آینده اش هم امیدی نداره , یعنی میشه که حالی خوش و رو به راه داشته باشه ؟!!

اما نکته ای که این وسط در همه موضوعات بالا مشترکه و به چشم میاد ,  اعتماده ! اگه اینقدر به علم << اعتماد >> داشته باشیم , که با بازگرداندن آدمی به گذشته اش , از دخل و تصرف در تاریخ جلوگیری به عمل بیاره , اگه اینقدر به آینده بشریت و حقانیت حق و پیروزی نهایی اون مطمئن باشیم و اگه اعتماد کنیم که انسان امروز , راه خودش رو با تمام مصایب , گرفتاری ها , کاستی ها , کار شکنی ها و ... و بی اعتمادی ها پیدا می کنه , میشه به زندگی امیدوار بود و چشم به راه روزهای خوش بود .

اعتماد , اطمینان و صد البته صداقت , حلقه مفقوده در زندگی انسان امروزه . مثلا خود من و ما به چت روم ها پناه می بریم برای ساختن آدمهایی با شخصیتی که دوست داریم , باشیم . جالب اینجاست که با این که خودمون هم دروغ میگیم , اما انتظار داریم طرف مقابلمون دروغ نگه . اصلا چرا نمیخوایم قبول کنیم که دروغگویی هم جزیی از آدم بودنه , تا کی ایده آل گرا باشیم ؟!! اگه بپذیریم که آدمیزاد با دروغهاش , با کمبودهاش و با جهلش آدمیزاد شده و سیرصعودی رو در پیش گرفته , راحتتر میشه اعتماد کرد . لااقل یکبار امتحان کنیم ... !!

 

والسلام

پدر خوانده

نظرات 4 + ارسال نظر
[ بدون نام ] پنج‌شنبه 27 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 02:19 ب.ظ

کتایون پنج‌شنبه 27 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 02:29 ب.ظ

سلام (چه عجب یادم نرفت اول سلام کنم )
بزارین یه جوره دیگه ببینیم ...یکی از علت هایی که ماها سوادمون بیشتر از عملمون هست همینه دوست عزیز . در مرحله دانش متوقفیم ومتاسفانه سلسله مراتب نگرش ...رفتار فردی و رفتار گروهی رو به عمل در نمیاریم ....چون معتقدیم اول باید دیگران درست بشن و اول باید دولت ها صداقت نسان بدهن در صورتیکه میدونیم دولت سنتزه همین جامعه هر کی بفکر خویشه هست ......میخوام بگم بقول شاملو جامعه و خانواده ایی رشد میکنه که در تضاد غوطه ور بشه و بالندگی پیدا میکنه ....هر چند همه میدونیم سیاست های مملکت ما از قبل دیکته شده هست و هر گروهی که بیاد فرقی نمیکنه ....اما برای خود من به خاطر همین یه نکتشه که میخوام رای بدم و اونم اینه که حداقل چیزی که حادث میشه بوجود اومدن چند گانگی و تنوع افکار و با صدای بلند فکر کردنه ......میدونم میگین کسی نمیتونه با صدای بلند فکر کنه وامار بگیر و ببند ها رو میگین ولی جالبه که بدونین همین خودش یعنی بگوش رسوندن صدای در گلو مانده ............از اینکه طولانی شد عذر منو بپذیرین

کتایون پنج‌شنبه 27 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 02:40 ب.ظ

وقتی به قرون وسطی فکر میکنم میبینم چه بسا صداهایی که تا قرن ها در گلو ماند و چه ادمایی که در حسرت ازادی و پیشرفت عمرشون تموم شد و به خواستشون نرسیدن ولی بنای بلند رنسانس فرهنگی رو بلاخره با خشت وخام ایستادگی روی هم گذاشتن ....اگه میخوایم تغییر کنیم بزارین ریشه ایی تغییر کنیم و از خودمون شروع کنیم ونسل بعدمونو اماده کنیم....متاسفانه اونقدر که ما ملتی سیاست زده هستیم هیچ کشوری اینگونه نیست ....حتا در پیشرفته ترین کشورها بلاخره یه عده رای میدن ویه عده هم رای نمیدن .....اما هیچ کجا هم نقد نمیکنن ای هوار نصف مردم مشارکت کردن و رو بزوال هستن ...متاسفانه مشکل ما اینه که اقتدارمونو بجای اینکه با کار برای مردم به رخ همگان بکشیم با رای مردم برای خودمو به همه عالمیان فخر میفروشیم ....اینا رو گفتم وخیلی نا گفتنی هست که بدونی یکی از راههای به چالش کشوندن این ملت همینه که به تفکر وادار بشن ...که اولین نفر هم خودم هستم که تا مقصد ره طولانی وعمرو فرصت کم ....

عرض شود که سلام از ماست . اما بعد این که من همون تیتر هم گفتم این یه متن سیاسی نبود
اصل حرف از اعتماد بود . و همونجا هم گفتم که بیاین به هم اعتماد کنیم . این یعنی پایه ای . یعنی شروع از خود
یعنی این که دیگه هی نگیم ای امان از این یا از اون بخوایم که با تغییر در نگرش خودمون به اونچه که میخوایم دوباره فکر کنیم دوباره پرورشش بدیم و دوباره بهش برسیم . این نه در مقوله سیاست که در همه موضوعات مربوط به مشکلات جامعه ما قابل ارائه است . تا وقتی که بخوایم از گذشته بنالیم و منتظر باشیم که یکی دیگه کاری بکنه چیزی تکان نخواهد خورد پس یه کمی اعتماد کنیم
پدر خوانده

عزیز از مشهد جمعه 28 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 03:52 ب.ظ

این بحثا چیه بابا من کم میارم نمیتونم نظر بدم مطلب زیره سیکلم بنویسین که منم نظر بدم :ی :ی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد