بسم حق
سلام

سکوت سرد زندگیم را تو غوغایی
غروب تلخ روزهایم را تو طلوعی

ماندآب روزگارم را تو جوششی
طوفان دلم را تو آرامشی

سیاهی شبم را تو سپیدی
سپیدی مویم را تو سیاهی

بی رنگی ثانیه هایم را تو ساده ترین کلامی
گونه های تب دارم را تو روح افزاترین نسیمی
وجود بی بارم را تو ثمر بخش  ترینی

کلبه محزون دلم را تو روشن ترین چراغی
گلدان خالیم را تو گل یاس باغی

گوش خسته ام را نوازش می دهی به نوای :
                          
دوستت دارم
و صدایم جان می گیرد که : 
                          
 
دوستت دارم .......



والسلام
سلمان

رفیق نخونش

فقط حق را جمیل یافتم


سلام

حالم بدک نیست بترکه چشم حسود یکی برام اسفند دود کنه


دوران بدی بود ولی هرچی بود گذشت

جالب بود امیدوارم برای همه یه همچین اتفاقای بیفته یعنی داغون بشن

نه سنگ دل نیستم بدی کسیم نمیخوام چهارروز بود حالم بد بود خیالی بد ولی خب دوستام شناختم

ییکی از بچه  ها خیلی شرمندم کرد

یکی دیگه از بچه هام که دمش گرم یه ساعت نیم با تلفن مخشو خوردم اونم دستش درد نکنه

هر دوشون یه طورای کمک کردن یعنی  هردوشون هر کاری از دستشون بر میدم انجام دادن

حالا متوجه شدید برای چی  میگم

برا اینکه ادم رفیقاشو بهتر بشناسه

با کسیم قهر نیستم

اون کسیم  که به رویا گفته بود ایدی منو بده به اون طرف تا جوابشو بهش بدم  باید بهش ببگم عزیز جوابارو خودم گرفتم تو هم زیاد به خودت فشار نیار ما توی  دنیای نت دستمون کوتا برای همینه هممون قلدوریم

هممون بزن بهادریم  ایدی چی عزیز بگو خودم آدرس بهت میدم رو در رو ...... اینم الاف آبادانی بود منه چلمنگ عمرا نتونم رو دررو کسی وایسم آقا من کوچیکتم تو به بزرگی خودت ببخش این کامنتتو که خوندم تا دوروز داشت دستو پام میلرزید نکنه از پشته نت با مشت بکوبیم  خیلی
ترسیده بودم طوری که همش آب طلا داشتم میخوردم ترسم بریزه  اگر ترسم از    شما ریخت حتما میام به پا بوست


با کسی قهر نیستم مشکلیم با کسی ندارم

من خربودم درد به کسی گفتم

حالا چیزی نشده

آشتی آشتی

تموم شد ولی خب این گور بابا رو من یادم نمیره یعنی ببخشید اگر برای اونای که میدونم چیزی شد که امید وارم نشه صد در صد گور بابارو بهشون میگم پس  انتخاب با خودشونه

من روی سگی هم دارم عکسشو میتونید برید توی وب رویا جون ببینید

ولی چقدر ناز شده بودم


چی باید بگم

چیزی برای گفتن ندارم گفتنیارو  بچه ها گفتن

راستی یه چیزی نوشته بودم ظهر یه بلا سرم اومد  غروبی هم رویا پس گردنی رو بهم زد جالبه بدونید اونپس گردنیه کاری کرد اون بلای ظهری رفع بشه


از همون رفیقمم که ناراحتش کرده بودم معذرت خواهی میکنم دمت گرم این سه چهار روزه  خیلی شرمندم کردی

فکر میکنم یه چند تای از بچه ها خیلی مسخرم کرده باشن با هم کلی تلفنی حرف زدن به ریشه من خندیدن ولی خب اینم بگم من هنوز سر پا هستم
هنوز دارم میام توی نت چت میکنم
هنوز دارم وبلاگ رو آبدیت میکنم
هنوز از دوری اونا از بی محلیشون سنگ کوب نکردم
هنوز دستم تو جیب خودمه
هنوز ننشستم سر سفره اونا
هنوز  ............

و هیچوقتم بهتون احتیاج پیدا نمیکنم

سه ساله چت میکنم
رفیقای زیادی پیدا کردم

سه روزه دور خیلیاشون خط کشیدم  خط نکشیدم  باهاشون سلام علیک دارم اگر بخوان اگرم نخوان که گور باباشون


آبدارچی

بسم حق الکریم


سلام

اگر .....
روزگار با ما سر یاری نداشت ، می زنیم توی گوشش ؛
رفیق با ما سر دو رنگی و دورویی داشت ،‌ بیخیالش میشیم ؛
قوم و خویش ناپاکمون خوند ، رومون رو ازش بر می گردونیم و میگیم .......  ؛
اگه همسایه زد توی گوشمون ، چارتا فحش بارش می کنیم ؛
اگه پدر ، مادر ، برادر ، خواهر هزار بار بارمون کنن ، جز مخلصیم چاکریم چیزی واسه گفتن نداریم فقط رو ترش می کنیم واسشون ولی دلمون میخواد می تونستیم داد می زدیم سرشون  ؛
اما دو تا موجود هستن که هیچ رقمه نمیشه بدشون رو خواست ،‌ نمیشه ازشون دلخور شد ، نمیشه براشون رو ترش کرد ، نمیشه حتی برای یه لحظه دلتو ازشون برداری و بیخیال بشی .

هر دوشون توی زندگی محبوب به حساب میان ؛
هر دو معشوقن ؛
هستی آدم به هر دوی اونها وابسته ست ؛
دلت ،‌قلبت ، برای هر دو می تپه و تالاپ تالاپ می کنه ؛‌
روحت به امید اونها شاد و زنده ست ؛

یکی خداست .... یکی هم اونی که یا همسرته یا آرزو داری که همسرت باشه ، هم دل ،‌ همراه ، همسفر ، همـ.........

خواهم تو شوی محبوب دلم        چون نرگس مست دیوانه من
رویت رخ من سویت ره من        هستی چو بهشت کاشانه من
پروانه من  پروانه من                    بی تو چه کنم مستانه من 
آوای تو شد هر نغمه من                 ای لاله من بردی دل من


والسلام
سلمان

بسم الله الجبار و الکریم


کاش یک روز جای آن که تو بخواهی
دستم بگیری و به پروازم در آری
بالم می شدی...
کاش جای آن که رخت عشق را
بر سر میخ دیوار بیاویزی و درس زندگی بر سرم کوبی
کاش جای آن که ز من بگریزی
کاش جای آن که مرا به باد آویزی
کاش جای آن که بخواهی که مرا
بر اسب ابرها سوارم سازی
لحظه ای
تنها لحظه ای
در کنارم می نشستی
کاش جای آن که تو مرا از بالا
بنگری چون موری
که به سوراخ گریزد بی تو
می شنیدی تپش قلبم را
کاش ...
کاش ...


سلمان

بسم حق

چه غم ز بی کلهی آسمان کلاه من است
زمین بساط و در و دشت بارگاه من است

زنند طعنه که اندر جهان پناهت نیست
به جان دوست همان نیستی پناه من است

می دونی دنیا وفا نداره یا اگر داره بقا نداره
آدمی با دل پر امیدش رو به درگاه خدا میاره

زندگی یا که سیاه یا که سپیده واسه تو
توی نا امیدی ها گاهی امیده واسه تو

اشک اگر با آه سرد همیشه همراه تو هست
زندگی بی دغدغه خیلی بعیده واسه تو

آدمی به خوب و بد همیشه عادت می کنه
هر کسی یه جور خداوند رو عبادت می کنه

یکی بخشش می کنه جونشو با عزت نفس
دیگری بهر یه لقمه نون شکایت می کنه

آدما رنگ و وارنگی زندگی شهر فرنگی
یکی با خودش گلاویز مثل برگ و باد پاییز

تنها از آدمی یک خاطره برجا می مونه
از گذشت عمر ما فقط یه دنیا می مونه

**************************

و اما بعد ...
این چرخ سنگین و لامروت روزگار چه خوب چه بد ، بالاخره می چرخه و می گذره ؛ حالا یه وقت ما سوار بر این چرخیم و ازش سواری می گیریم ، یه وقت هم این چرخ بوده که از روی ما گذشته .. و توی این بالا پایین شدن ها و این زیر و رو شدن و گهی زین به پشت و گهی پشت به زینی ، بازنده اونی هست که با این دنیای بی وفا بخواد خودشو سرگرم کنه و بخواد لحظه لحظه زندگیش رو به خودش و اطرافیانش تلخ کنه ..
با این حساب من یه بازنده ام . تو هم یه بازنده ای . تبریک میگم به خودم و خودت و دیگرون ....

سلمان

باران
اگر روزی از عرشت به زیر آیی و لباس فقر پوشی و برای لقمه ای نان غرورت را به پای نامردمان ریزی..زمین و آسمان را کفر میگویی.نمیگویی؟

خداوندا اگر در روز گرماگیر تابستان تن خسته خویش برسایه دیواری به خا ک بسپاری و اندکی انطرفتر کاخ های مرمرین بینی..زمین و آسمانت را کفر می گویی ..نمی گویی؟؟

خداوندا اگر با مردم آمیزی..شتابان در پی روزی..ز پیشانی عرق ریزی..شب آزرده دل و خسته..تهی دست و زبان بسته به سوی خانه بازآیی...زمین و آسمانت را کفر میگویی..نمیگویی؟؟

خدایا خالقا بس کن جنایت را..بس کن تو ظلمت را...

تو خود در قرآن جاویدت هزاران وعده دادی..تو خود گفتی که نامردان بهشتت را نمیبینند...ولی

من با دو چشم خویشتن دیدم که نامردان زخون پاک مردانت..هزاران کاخ می سازند...

خدایا خالقا تو خود گفتی اگر اهرمن شهوت بر انسان حکم فرماید تو اورا با صلیب عصیانت مصلوب خواهی کرد..ولی من با دوچشم خویش دیدم پدر با نورسته خویش گرم میگیرد..برادر شباهنگام از آغوش خواهر کام میگیرد...نگاه شهت انگیز پسر دزدانه بر اندام مادر می لرزد..قدمها در بستر فحشا میلغزد...تو خود سلطان تبعیضی..تو خود فتنه برانگیزی..

اگر در روز خلقت مست نمیکردی یکی را همچو من بدبخت..یکی را بی دلیل آقا نمی کردی.جهان را اینچنین غوغا نمی کردی.
هرگز این سازها شادم نمی سازد.
دگرآهم نمیگیرد.
دگر بنگ و باده و تریاک آرامم نمیسازد.
شب است و ماه می رقصد.ستاره نقره می پاشد.

من اما در سکوت خلوت خویشتن...آهسته می گریم...!!!
من اما در سکوت خلوت خویشتن...آهسته می گریم...!!!

(کارو)
(برای همه دلهای تنگ مثل دل من)

دوشنبه 22 تیر 1383 در ساعت 7:51pm

ممنونم باران جان مرسی خیلی  گشتم ولی به این کاملی نبود همه یه طوری سانسورش کرده بودن

فقط حق را  جمیل یافتم


سلام . سلامی  به گرمی وجود خودم که از  هوای  الان اهوازم گرم تر عرق درار تره

نمیدونم از کجا شروع کنم

ولی این دو سه ماه همی دنیا رو سرم خراب بوده تا دیروز که خودمم پخ پخ

والا الان  با چه روی دارم مینویسم نمیدونم .


فقط  بگم واقعا تموم شدم اون از دیروز ظهر که بیان بار آدم میکنن  اونم از شبش نمیدونم تو چه فکری بود که این بهم گفت اون خبر بد رو بهم داد بعد خیلی آروم میگه  فکر میکردم مثل خودمی برات دیگران فرق نکنن بهش میگم خب خوبه پس بینه منو  تو نباید فرقی باشه ............


دا غونم داغون داغون  

نمی دونم چی بگم


ولی الان بهترین چیزی که بهم میچسبه مرگ  به خدا بهترین چیز همین مرگه


نمیگم اینجا تعطیل ولی چند وقتی نمیخوام از کسی خبر بگیرم کسی ازم خبر بگیره  میخوام چند روزی راحت باشم نمیدونم شاید همین فردا حالم برگرده سر جاش شایدم مثل پارسال سه ماهی طول بکشه خوبیش این بود پارسال کسی خبر نداشت دارم میرم فقط بچه ها بهم میگفتن نیستی کار رو بهونه کرده بودم ولی  الان نه میخوام رک بگم بد طور تو سری خوردم از روزگار  جاش درد میکنه چند روزی  استراحت میخوام به خودم بدم ..

اینجام تعطیل نیست نمیدونم بقیه چه میکنن ولی من بر میگردم


از مهدی خان هم یه خواهشی دارم این شعر برای من کاملشو پیدا کنه و بزنه اینجا

خداوندا ... اگر روزی ز عرشت بزیر آیی و لباس فقر پوشی
    وبرای تکه نانی غرورت را بزیر پای نامردان بریزی 
         زمین و آسمان را کفر گویی

این شعر از (( کارو )) هستش اسمش نباید زیاد غریبه باشه اگر هرکی دیگه دارتش برای سلمان یا مهدی یا افسون بفرسته اونم لطف کنن بزارنش اینجا ......


البته باید قول بدن کامل بنویسنش خودم داشتمش ولی خب  همشو کامل حفظ نیستم




تا.......به امید دیدار خودتون نقطه چینو پر کنید



آبدارچی


این قسمت پایین رو خودم به شخصه نوشتم .....
افسون
تا فرداهایی بهتر و بهتر و بهتر
خدانگهدار

فقط حق را جمیل یافتم


سلام

همونطوری که خیلی ها خبر دارن از طرف مخابرات ایران خیلی از  وبلاگ ها بسته شدن تنها راه باز کرد آنه از طریق ابزارهای هست که به اسمه فیلتر شکن معروفن 

حالا یا برنامه هستند یا یه چیزی مثل اینا که بهشون آدرس ای ژی گفته میشه در حد اندازه ای نیستم که بخوام توضیح بدم


ولی خب برای اینکه این شماره هارو به کار بندازید باید وارد :


در اینترنت اکسپلورر گزینه : Tools-----> Internet Options رو بزنید.
ـ به Connections Tab بروید.
- Connection فعال خودتون رو انتخاب کنید (اونی که الان باهاش وصلید) و دکمه Settings رو بزنید.
- اونجا که نوشته Proxy Server و زیرش یک مربع داره که نوشته .... Use a proxy server for مربع مربوطه را تیک بزنید.
- دو کادر که یکی مربوط به Address و دیگری مربوط به Port میشود فعال شده اند . حال میتونین پروکسی سروری رو که Proxy Analyzer براتون پیدا کرده رو وارد کنید.

خب این روزا اینو هم جا میخونید ولی خب تنها جای که قول داده هروز آبدیت کنه ای پی هاشو سایت تک دانلود هست


البته من صبحی خیلیا شون امتحان کردم جوابب نداد ....



آبدارچی

فقط حق را جمیل یافتم



حرفی برای  گفتن ندارم


یه سری به این لینک بزنید خبرشو به من هم بدید  تک دانلود


آبدارچی

پدر


پدر جان تو پاکی تو بی کینه ای 
                              تو آرام آبی تو آئینه ای

پدر جان تو خوبی تو آرامشی 
                              تو یک باغ سبز گل خواهشی

نگاهت شکوفه دلت باغ نور
                              تو کوهی تو کوهی تو سنگ صبور

پدر آفتاب دلت بی زوال
                              تو سرو ستبری و من چون نهال

پدرجان تمام وجودم تویی
                              پدر هستی ام تار و پودم تویی

پدر تاول دست تو زندگیست
                              پدر تا ابد کار ما بندگیست

پدرجان تمام دلم جای تو
                              دو دیده فدای قدمهای تو

پدر خانه ام با تو باغ بهشت
                              ترا مهربانی به قلبم نوشت

پدر جان دلت سبز هر رویش است
                              نگاهت مفاهیم هر جوشش است

پدر آسمان دلت پاک پاک
                              تو احساس آبی و من مثل خاک

پدر جان نبینم که دل خسته ای 
                              دو چشمم نبیند که بشکسته ای


سلام
این شعر رو تقدیم می کنم به همه باباهای دنیا مثل بابای بهنام بابای ابوالفضل نمی دونم شامل بابا شپلم میشه یا نه ولی خب تقدیم اون هم می کنم  
این شعر رو توی دفتر و دستک دوران دبیرستانم پیدا کردم و به مناسبت ۲۵ سالگرد وفات پدرم نوشتم . نمی دونم خوشتون می یاد یا بهتر بگم خوشتون اومده یا نه ولی خب فکر کنم من و امثال من خوشمون بیاد و با همه وجود درکش می کنیم....
امیدوارم که سایه ستبرش همیشه ایام بالای سرتون ماندگار باشه و قدر این نعمت رو بدونین نمی خوام بگم آدم تا از دستش نداده درک نمی کنه ایشاا..... هیچوقت از دست ندین اما اینو بدونین که انسان توی جوانی حتی بزرگسالی بهتر و بیشتر به وجودش محتاج می شه اونموقع است که نبودنش نبودن صدای گرمش سایه مهربانش بیداد می کنه و تیشه به ریشه می زنه مثل من دوست داشتم هنوز وجود داشت گرچه هیچوقت خاطره ای ازش به یاد نداشتم گویی که هیچوقت برای من وجود نداشته ولی ای کاش بود حتی اگر کور حتی اگر افلیج حتی اگر ناتوان ......
ای کاش بود........
افسون