ازدواج

سلام دوستان

ببخشید میخوام در مورد یه چیزی حرف بزنم میدونم خیلی ها از دستم ناراحت میشن ولی خیالی نیست مٍردم انقدر تو خودم نگه داشتم
در مورد ازدواج حرف بزنم

خیلی خنده داره تا قبل از اینکه با چت وبلاگ این جور چیزا آشنا بشم ازدواج برام یه چیز مقدس بود به تکامل رسیدن بود
ولی بعد از اینکه با این دنیای مجازی به قول بچه ها آشنا شدم دیدم که نه یه جور بازی شده بازی با کلمات عشق های پوچ هدف های پوچ ازشون بپرسی چه هدفی داری  برای ازدواج فقط میتونن بگن که من بدون تو نمیتونم زندگی کنم حالا این کسی که میگی چه خصوصیتی داره نمیدونه فقط یه دست خط ازش دیده حالا بماند که خیلی هاشون به تماسهای تلفنی هم میرسن که بعد به خودشون میگن خب ما  از دونیای مجازیبیرون امدیم
کسی به خودش نگیره اینای که میگم مال الان نیست مال سه چهار سال تجربه چت کردنه
چنان عاشق هم میشن که نگو بعد میبینی طرف اصلا  یه چیز دیگهع از آب درمومده
بعد بادی به قب قب (غب غب) میندازن که ما  بچه نیستیم به خدا بچه تر از بچه خودتونید
اول همدیگرو سبک سنگین کنید بعد تصمیم بگیرید
من همیشه گفتم هنوزم میگم شخصیتی  که هرکس توی چت داره با بیرون  فرق میکنه چت یه دنیای مجازی وبلاگ هم همینطور خیلی  هارو میبینی که نمیشناسی حتا شاید درخواست دوستی کنی  یا با کمال پروی درخواست دیدن طرف رو بکنی بعد بفهمی  که طرف با همسرش زندگی خوبی داره و فقط میخواد توی دنیای مجازیشم  دوست داشته باش جنسیتشم فرق نمیکنه پس درخواست تو بی مورد بوده .
حالا بماند که قبل از  ازدواج یه   اتفاق های افتاده که نمیشه کاریش کرد خواه ناخواه بعد از ازدواج به رخ هم میکشید سر کوچک ترین بحث برای اینکه پیروز از میدان بیرون بیاید بحث های قبل از ازدواج رو پیش میکشن اتفاقهای که افتاده.

خب بعضی هاشونم  بهشون میگی  چرا داری ازدواج میکنی میگه من نمی خوام اون داره پیشنهاد میکنه خب بهش میگی تو خوشت نمیاد رد کن میگه هرکاری میکنم اون حرف خودشو میزنه
ندیدم تا حالا
 دیروز  با یکی از بچه ها داشتم چت میکردم حرف جالبی زد گفت خیلی  ها بهم پیشنهاد ازداج دادن ولی روم نمیشد بعد چنان تو روشون وایسادم که دیگه جرات دوباره پیشنهاد کردن رو ندارن پس کاردرستو اون دوستمون انجام میده که حرفشو رک میزنه نه با بهونه تا وقتی بهونه بیاری یعنی اینکه دلت میخواد ولی داری ناز  میکنی.
اگر  میخوای ناز  نکن که اگر به امید خدا  به هم رسیدید این ناز کردن تبدیل میشه به نفرت
اگر نمیخواد روک بگو نمیخوام تموم ببوس بزارش کنار نه بهونه بیاری

گفتم کسی به خودش نگیره با هیچکس  نیستم انقدر مورد اینطوری  دیدم که نگو  که همگی هم شبیه هم  بودن توی این سه ساله خیلی مورد اینطوری دیدم حتی ازدواجشونم دیدم  اگر کسی بگه که نه تو منضورت با من بوده یکی ییکی مورد هارو براش میگم پس کسی خودشو ضایع نکنه اگر بگم ده تا مورد اینطوری دیدم به خدا دروغ نگفتم


یه چیزه جالب توی تمام موارد بغییر از یکی همگی دخترخانومها بزرگتر از آقا پسرها بودن


بیشترین پیشنهاد ها از طرف آقاییون بوده ۳ مورد از طرف خانومها بوده
این آمار دادم که بدونید با شما خاص نیستم

نظر شما در مورد ازدواج های چتی چیه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اگر حرفی  دارید تو خودتون نگه ندارید بگید ممنون میشم مام استفاده میکنیم

آبدارچی قاط قاط
نظرات 9 + ارسال نظر
بــاران دوشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 10:00 ق.ظ http://manzelgah.blogsky.com

سلام..
الان میام...

پدرخوانده دوشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 11:39 ق.ظ

سلام .. می دونی که سرم درد می کنه واسه ضایع شدن D: .. همونقدر که فقط یه خاطر طرف مقابلت نتونی نه رو بگی زشته و مسخره ست ٫ به همون اندازه هم خود بینی توی این قضیه ناجوره اینو یه بار فکر کنم قبلا واست کاملا توضیح داده باشم اگه نگفتم بیا تو خودم روشنت کنم مثل چلچراغ بشی zaboon :D .. اینجانت در انتظار سوسک شدن و ضایع گشتن هستم ولی مشکل اینجاست که همه یه طرف موضوع رو می بینن .. نه خودبین باش نه بزدل .. بیخودم واسه من شاخ و شونه نکش همونجوری که توی مشهد با خاک یکسان شدی و لقب بم ثانی رو گرفتی ٫ کاری می کنم که کاملا زیر خاکی بشی D: .. منطقا نمیشد اینجا جوابتو بدم چون هم تو هم دیگرونی که این مطلب رو می خونن کاملا قاط می زنن .. منطق رو میذارم روزی که قاطی نبود .. شاد باشی .. والسلام

افسون دوشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 11:59 ق.ظ

سلام
آبدارچی منطق یه چیزیه - عشق یه چیزی اصلا با هم جور در نمی یان در مورد ازدواج هم خب انواع و اقسام هستش ولی بدون خیلی ها توی ازدواج کردن هم فداکاری می کنن . ببین آبدارچی خیلی ها ...........
نمی دونم چطوری باید کلمات توی ذهنم رو مرتب کنم و بنویسیم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟//
بای

آبدارچی دوشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 12:43 ب.ظ

سلام . انقدر در مورد روشن شد حرف زدید تا مجبور شدم امروز چهل چراغ بگیرم اولین شماره ای که من گیرم امد شماره ۹۰ چهل چراغ من همیشه از دنیا عقب بودم( یه عمر دیر رسیدیم) اخرین دیالوگ جمشید مشایخی سوته دلان

عزیز از مشهد دوشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 02:49 ب.ظ

سلام بارونی رفت چرا دیگه بر نگشته :ی من نظر خاصی ندارم :ی ولی مطلبت جالبناک بود :ی

بــاران سه‌شنبه 26 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 12:23 ب.ظ http://manzelgah.blogsky.com

سلام...
بعد از یک روز منو راه دادین.راستش لوطی من که تا حالا خواستگار ندیدم توی چت.اما ازدواج چتی؟؟خب اینم یک نوعشه.نوع جالبی باید باشه.بعد از ازدواج هم میتونن با دوستان سابق چت کنند.اون بگه اینو میبنی دوست من بوده اون یکی بگه اونو میبنی عاشق من بوده.خیلی جالبه.میخواستم خاطره اولین روز خودمو بگم اما میبینم حوصلشو نداری.فقط بدون اولین کسی که دیدم محسن گلدن بود. که پرید پی ام من و گفت کمند سلام.هر چی گفتم بابا من کمند نیستم باور نکرد.منم به گمان اینکه عاشق یک دختریه گفتم متاسفم محسن من دیگه ازدواج کردم.وای خدا نگو کمند اصلا قبلا ازدواج مرده بوده.خدایا عجب روزی بودا.راستی محسن کو؟؟

قلک چهارشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 04:34 ب.ظ

اول سلام
دوم اینکه عزیز جون سلام علیکم
سوم اینکه لوطی جون ای متنت نشون از روشن بینی و عمقی فکرکردنته ایشالله که بازم از این متون ارزشمندتو ببینیم
در اخر اینکه باران خانوم دخترایی که ازشون به صورت چتی خواستگاری میشه شرایطی دارن که شاید شما ندارید ولی اشکال نداره قابله حله خدا هم کریمه

رامین چهارشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 11:36 ب.ظ

سلام.من رامین هستم ۱۲ ساله از .نیاوران.

[ بدون نام ] جمعه 20 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:30 ق.ظ

واقعا ممنون استفاده کردم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد