فقط حق را جمیل یافتم

 

سلام دوستان

 

دو روز پیش داشتم با یه آقای حرف میزدم در مورد  دوئل  . من میگفتم درویشی آخر فیلم خیلی بد تموم کرد اون میگفت نظر تو و سلیقه  تو اینه خلاصه هرچی با هم حرف زدیم به جای نرسید تا اینکه یه پیشنهاد داد گفت یه داستان برات تعریف میکنم  البته تا نصفه تو بگو آخرش چی میشه

منم قبول کردم

 

 

(( یه دختره با دوست پسرش توی پارک هستند یه مرد معتاد از پسره درخواست پول میکنه پسره بهش نمیده با هم در گیر میشن توی درگیری معتاده با شیشه شکسته ای پسره رو میکشه دختره از ترس فرار میکنه 

 

دختره  از یه خانواده مذهبی نمیتونه بره بگه قاتل کیه  چون اگر کسی بفهمه این دوست پسر داشته میکشنش  ))

 

حالا بگو داستان کی باید پیش ببره

 

برای من خیلی جالب بود

چون بعدش فهمیدم این یه سناریوی هستش که خودش نوشتتش

 

و قول داده بده بخونمش یه تیکه هایشو اینجا بزارم

 

خب دوستان به نظر شما یه داستان این طوری رو چطوری باید پیش برد

آبدارچی راوی

نظرات 5 + ارسال نظر
امیر پنج‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1383 ساعت 10:43 ق.ظ http://rockboys.net

به نظر من یه روز دختره شب خواب می بینه و صبح پا می شه می زنه سیم آخر و می ره و همه چیز رو می گه !

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1383 ساعت 11:27 ق.ظ

با عرض سلام وخسته نباشید و تبریک به خاطر وبلاگ خوب و پربارتان
چنانچه مایل له تبادل لینک هستید برای من پیغام بگذارید و لینک وبلاگ خود را نوشته تا در اولین فرصت لینک وبلاگ شما را در وبلاگ خودم بزارم.
با تشکر .حامد
td height="35"embed width="120" height="60" src="http://www.asdfhost.com/members/barcelonband/LOGO.swf"/p/td

صبورا(سنجاب) پنج‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1383 ساعت 09:52 ب.ظ http://saboorajanam.persianblog.com

سلام.حالتون خوبه؟ بنظرم تولد شازده گلم گذشته؟ ببخشید دیر خدمت رسیدم ....با کمی تاخیر تولدشون مبارک..... درمورد این داستان هم....چی بگم(اوووووووووم)بنظر منم اخر داستان ه طورایی مثلا میره سراغ ننه بابای پسره وگریه کنون راه میندازه وبه اونا قضیه را میگه..یعنی به خانواده پسره میگه ...بعدا تو دادگاه ...ننه بابای خودش متوجه میشن....والسلام

سلمان جمعه 11 دی‌ماه سال 1383 ساعت 10:35 ق.ظ

سلام .. یه راهش همینه که دوستان گفتن .. یه راهش اینه که دختر میشه خانوم مارپل و سعی می کنه با گانگستر بازی قاتل رو به دام بندازه .. یا راهش اینه که خودش قاتل رو می کشه .. یه راهش اینه که بره دادگاه و بخواد برای حفظ حرمتش نامی ازش برده نشه اما حاضر به ادای شهادت باشه .. خیلی چیزها میشه متصور شد .. اما چرا لزوما باید قاتل دستگیر بشه؟ .. اون که عملیه خواه ناخواه زیاد هم عمر نمی کنه .. پسره هم که کشته .. دختره هم که........... بیخیال بابا همه مون رو گذاشتی سرکار حسابی .. راستی یه تولدی داریم فرصتی کردی یه سری بزن .. خوش باشین .. والسلام

مهربانو جمعه 11 دی‌ماه سال 1383 ساعت 12:48 ب.ظ

سلام. دختره میره با قاتل عروسی میکنه( دو نخطه دی+ چشمک+ زبون) بهترین پایان برای داستان. نمیخواستم بیاماا ولی خب اومدممممم. راستی شرمنده کردین حسابی. من باید تفلد میگرفتم که پرشین اذیت کرد نشد .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد