فقط حق را جمیل یافتم
دلا باید به هر دم یا علی گفت نه هر دم بل دما دم یا علی گفت
بصدق دل همیشه یاد او کرد به هر پیچ به هر خم یا علی گفت
یقین سری است در دل های مردم به هر شادی به هر غم یا علی گفت
دمی که روح در آدم دمیدند ز جا بر خاست آدم یا علی گفت
ز بطن حوت کی آزاد می گشت چو یونس بس که هر دم یا علی گفت
چو نوح از موج طوفان ایمنی خواست توسل جست هر دم یا علی گفت
عصا در دست موسی اژدها گشت کلیم آن جا مسلم یا علی گفت
نمی شد جان مرده زنده هرگز یقین عیسی بن مریم یا علی گفت
پیامبر در شب معراج بر خاست به قصد قرب اعظم یا علی گفت
علی در کعبه بر دوش پیامبر قدم بنهاد و آن دم یا علی گفت
ز جا کی کنده میشد درب خیبر یقین مولا علی هم یا علی گفت
به فرقش کی اثر میکرد شمشیر یقینا ابن ملجم یا علی گفت
علی حلال جمع مشکلات است (( علومی )) هم همانجا یا علی گفت
پیشا پیش ولادت با سعادت مولا علی رو به همی شفیفتگان آن حضرت تبریک میگم
یه کیم نیاد روز منو بهم تبریک بگه بده خیلی بده با معرفتا
آبدارچی
فریاد
خانه ام آتش گرفته ست, آتشی جانسوز.
هر طرف می سوزد این آتش,
پرده ها و فرش ها را, تارشان با پود.
من به هر سو میدوم گریان,
در لهیب آتش پر دود؛
وزمیان خنده هایم, تلخ,
و خروش گریه ام, ناشاد,
از درون خستة سوزان,
می کنم فریاد, ای فریاد! ای فریاد!
خانه ام آتش گرفته ست, آتشی بی رحم.
همچنان می سوزد این آتش,
نقش هائی را که من بستم بخون دل,
بر سرو چشم در و دیوار,
در شب رسوای بی ساحل.
وای بر من, سوزد و سوزد
غنچه هائی را که پروردم بدشواری.
در دهان گود گلدان ها,
روزهای سخت بیماری.
از فراز بام هاشان, شاد,
دشمنانم موذیانه خنده های فتحشان بر لب,
بر من آتش بجان ناظر.
در پناه این مشبک شب.
من بهر سو میدوم, گریان از این بیداد.
می کنم فریاد, ای فریاد! ای فریاد!
وای بر من, همچنان می سوزد این آتش
آنچه دارم یادگار و دفتر و دیوان؛
وآنچه دارد منظر و ایوان.
من بدستان پر از تاول
اینطرف را می کنم خاموش,
وز لهیب آن روم از هوش؛
زآن دگر سو شعله برخیزد, بگردش دود.
تا سحرگاهان, که میداند, که بود من شود نابود.
خفته اند این مهربان همسایگانم شاد در بستر,
صبح از من مانده بر جا مشت خاکستر؛
وای, آیا هیچ سر بر می کنند از خواب,
مهربان همسایگانم از پی امداد؟
سوزدم این آتش بیدادگر بنیاد.
می کنم فریاد, ای فریاد! ای فریاد!
مهدی اخوان ثالث
آبدارچی