فقط حق را جمیل یافتم
سلام سلامی به گرمای (از فاصله۵ سانتی متری ) بخاری
سلام سلام به همیه عاشقان
سلام به همیه اونای که دم از دوستی وفا میزنن
سلام سلام به همیه اونای که خودشون رو فدای عشقشون میکنن
سلام سلام به همیه لوطی های مثل خودم (لوطی :به کسی گفته میشه که داریه زنگی بگیره دستش میمون برقصونه و مردم دورش جمع بشن )البته من خود لوطی نیستم من اون میمونه هستم که لوطی قراره برقسونتم
سلام سلام به خدا خدای که یک تاست خدای که بی همتاست خدای که عشق به ما هدیه کرد خدای که هرچی داریم از اوست هرچی نداریم به خاطر اینه که خودمون تلاش نکردیم خدای که هرچی نعمت(وعده) که فکرش رو بکنی بهمون داده البته برای بعد از مرگمون خدای که مارو آفرید تا نیاشش کنیم و روزی ۱۷ بار بهش بگیم تو بزرگی تو بی همتای تو یکتای تو اینطوری هستی ولی حق نداریم یک بار بهش بگیم چرا اینطوری نیستیم چون میشیم کافر .خدای که بی نیازه ولی اگر من روزی ۱۷ بار بهش گوش زد نکنم چی هستی اون دنیا (وعده جهنم) قیر داغ میریزه توی گلوم .خدای که ادم و هوارو آفرید ولی هیچکس نمیدونه چرا ؟؟؟؟(هرکی میدونه به منم بگه ) خدای که اگر کشتار جنوب شرق اسیارو راه انداخت باید شکر گذارش باشیم که شکرت که بدتر نشد . خدای که بزرگی خودش رو با بم نشون میده (البته و صد البته بم کار آمریکا بود خدا دخالتی نداشت ) شایدم جنوب شرق آسیاهم کار امریکا باشه . همچیز دست امریکاست یادم یه بار آقای لاریجای گفت ما ایرانی ها یه مشت وحشی بودیم با امدن اسلام آدم شدیم (منظور از آدم اون حضرت نیست منظور میمون تکامل یافته هستش ) وتخت جمشیدهم آمریکای برای ما ساختند که مارو مشغولش کنن ..خدایا خیلی دوستت دارم خیلی با اینکه هرچی دارم به خاطر خواست تو بود به خاطر کرمت هست هرچه که ندارم به خاطر پخمگی خودمه خدایا من اینطوری تورو شکر گذاری میکنم به وجودت پی میبرم . خدایا تو بزرگی انقدر که درکش برای من سخته (کسی... ((نمیدونم به جای کسی چی بنویسم )) که بتونه فاجعه بم و جنوب شرق آسیارو همش به فاصله زمانی یک سال به وقوع بپیونده) باید خیلی بزرگ باشه حتا از آمریکا هم بزرگتر خدایا خیلی بزرگی... خدایا تو تو تو همچیم تو همچیم تو دنیای من فقط تو عاشقیام فقط تو بهار من فقط تو .......
ولی حیف همیشه درکش برای من سخت بوده کاش آسون میشدی انقدر که من بندت بتونم درکت کنم نیازم رو بهت بگم . تو حتی از رهبران ماهم سخت تری خیلی سختی ....... من هم که همیشه زیر بار سختی ها کمرم میشکسته زیر سختی درک تو کمرم شکسته و چیزی ازم نمونده ....... خدایا، آمریکا (شیطان بزرگ ) راهت تره درکش راحت تره خدایا هرچی که اسم تو روش باشه درکش سخته ... نمیدونم چرا واقعا نمیشد آسون تر باشه نه نمیشد حتما یه حکمتی داره .... همچی هر آنچه که تو بخواهی همونطور میشه خدایا پس بخواه که من امروز سوسک بشم که از اشرف بودن مخلوقاتت خسته شدم بشم یه سوسک حمام (لااقل مرکم دسته اونی هست که میاد حمام من رو میبینه جیغ میزنه بعد با دنپای محکم میکوبه توی ملاحجم ) خدایا منو سوسک نکردی بکن گوسفند که سر هر شادی سر هر فاتح خونی بیخ تا بیخ سر من رو ببرن خدا من رو گوسفند نکردی حداقل بکن شتر که واحد شمارشم مثل آدم ها باشه که توی بیابون ها از بی کوهانی بمیرم . خدا یا شترم نمیکنی بکنم عاشق یه عاشق دیووانه که معشوقم منو بکشه از بی محلیاش . خدایا عاشقمم نکردی اون عزراییل بفرست با هم کار داریم اونم نمیفرستی نفرست به جهنم منم دیگه قهرم قهر قهر تا قیامت (وعده ظهور حضرت مهدی ) خیلی ترسناکه ولی خب نمیدونم این روزا همه منتظرشن خدایا تا اون موقعی که همدیگرو اون دنیا ببینیم بای بای
آبدارچی ( کثافت )
یکدیگر را دوست بدارید , اما از عشق زنجیر نسازید.
بگذارید عشق همچون دریای مواج میان ساحلهای جانتان در تموج باشد.
جامهای یکدیگر را پر کنید, اما از یک جام منوشید.
از نان خود به یکدیگر هدیه دهید اما هردو از یک قرص نان تناول نکنید.
به شادمانی باهم برقصید و آواز بخوانید اما بگذارید هریک برای خود تنها باشید,
همچون سیمهای عود که هر یک در مقام خود تنها است, اما همه با هم به یک آهنگ مترمنند.
دلهایتان را بهم بسپارید, اما به اسارت یکدیگر ندهید.
زیرا تنها زندگی شایسته است که دلهای شما را در خود نگاه دارد.
در کنار هم بایستید اما نه بسیار نزدیک
از آنکه ستونهای معبد به جدایی بار بهتر کشند
و بلوط و سرو در سایه هم به کمال و رویش نرسند.
جبران خلیل جبران
فقط حق را جمیل یافتم
سلام دوستان
حدس های جالبی زدید
منم با اون آقا بحثمون سر همین بود که هرکس میتونه یه طوری داستان رو تمام کنه یه نظر یا سلیقه ای داشته باشه
ولی اون دوستام داستان رو یه طوره دیگه تعریف میکنه
منظورم قتل داخل پارک دختره هرکاری میکنه نمیتونه جریان رو بگه تا اینکه قاتل به سراغ اون هم میاد برای اینکه تنها شاهد قتل اونه
و اون با چادرش خفش میکنه ولی اینبار گیر میفته و جریان داخل پارک تعریف میکنه
راست میگفت نظر ها با هم دیگه فرق میکنه
ولی بازم من نمیتونستم آخر فیلم دوئل رو قبول کنم
به قول یکی دیگه از بچه ها کاش شراکتی فیلم رو میساختند سه اپیزد اپیزد اول رو آفقای درویشی میساخت ( که در مورد جنگ توپ تانکه
اپیزد دوم رو آقای ملاقلی پور که در مورد عشق عاشقی این جور چیزا ولی با توپ تانکه
و اپیزد سوم رو آقای حاتمی کیا که در مورد مسئله بعد از جنگ این جور چیزاست
فکر کنم اون موقعه فیلم خیلی توپی میشد
ولی خب در کل میشه گفت جلوه های خیلی باحالی داشت بی نظر بود همچین کاری توی ایران
وقتی فیلم رو نگاه میکنه ( منظورم نیم ساعت یا چهل پنج دقیقه اول فیلم ) احساس میکنه یه فیلم هالیوودی به تمام معنا رو داری نگاه میکنی ولی نه مثل فیلم های هالیوود تموم نمیشه
اخه تو رو سننن که داری در مورد اینجور چیزا حرف میزنی شرمنده ببخشید نظرم گفتم فقط اصلا فیلم توپی بود آخرشه
یه زمانی خیلی دور ور سینما بودم رفیقم بهم گفت بهت میاد یه کاره بشی البته فکر کنم بشی موتور سوار سینما
همونای که وقتی برق توی سینما میره موتور سواری میکنه
یارو میره سینما میگه باز من امدم سینما برقا رفتن بعد کنترل چی سینما رو میبینه میگه اهای موتور سور یه لحظه بیا اینجا .......
آبدارچی (موتور سوار )
سلام دوستان
دو روز پیش داشتم با یه آقای حرف میزدم در مورد دوئل . من میگفتم درویشی آخر فیلم خیلی بد تموم کرد اون میگفت نظر تو و سلیقه تو اینه خلاصه هرچی با هم حرف زدیم به جای نرسید تا اینکه یه پیشنهاد داد گفت یه داستان برات تعریف میکنم البته تا نصفه تو بگو آخرش چی میشه
منم قبول کردم
(( یه دختره با دوست پسرش توی پارک هستند یه مرد معتاد از پسره درخواست پول میکنه پسره بهش نمیده با هم در گیر میشن توی درگیری معتاده با شیشه شکسته ای پسره رو میکشه دختره از ترس فرار میکنه
دختره از یه خانواده مذهبی نمیتونه بره بگه قاتل کیه چون اگر کسی بفهمه این دوست پسر داشته میکشنش ))
حالا بگو داستان کی باید پیش ببره
برای من خیلی جالب بود
چون بعدش فهمیدم این یه سناریوی هستش که خودش نوشتتش
و قول داده بده بخونمش یه تیکه هایشو اینجا بزارم
خب دوستان به نظر شما یه داستان این طوری رو چطوری باید پیش برد
آبدارچی راوی
سلام سلام صدتا سلام
من مامان لنگ دراز عضو جدید وبلاگ ایران روزی هستم. یکمی ذوق مرگ شدم و یکمی هم میترسم. به من گفتن خودمو معرفی کنم.نمیدونم چی باید بگم. خودم ترجیح میدم گذشت زمان باعث آشنایی من با شما بشه. هرچند اکثرتونو میشناسم و شماها هم احتمالا با یکی دوتا از نیک نیمای من تو چت روزی آشنا باشین.امیدوارم تلاش آبدارچی وافسون عزیز نتیجه بده و صمیمیت و مهربونی و صفا را دوباره بتونن بین بچه های روزی برگردونن.همهتونو دوست دارم و براتون آرزوی موفقیت میکنم. شب یلدا هم امیدوارم برای تک تکتون خاطره انگیز باشه و خوش بگذره.
بعد از این نامرد باید زیستن
از همه دلسرد خواهم زیستن
زندگی از من به بدنامی گرفت
دوستانم را به نامردی گرفت
با من از افسانه دیرین مگو
از غم فرهاد و از شیرین مگو
او هم از نامردمیها رنج برد
عاقبت در بیستون افتاد و مرد
با من از مردانگیها دم مزن
عشق نامردیها را هم مزن
عشق را از دل برون خواهم نمود
ترک دنیای جنون خواهم نمود
گر شود خواهم شد آن چنگیز دهر
زشتها را تلخ خواهم همچو زهر
خون گرفته دامن چشم مرا
مرگ باید تا برد خشم مرا
تا به کی باید فریب دهر خورد
جای شربتهای شیرین زهر خورد
تا به کی چون بره باید زیستن
از جفای گرگها بگریستن
ناکسان ظاهر مثال ذره اند
گرگهایی در لباس بره اند
بخت اگر همت کند قاتل شوم
پیش چشم ناکسان باطل شوم
بخت اگر همت کند غوغا کنم
عالمی دیگر ز نو برپا کنم
تا زمانه بوده و بیداد و کین
نیز نامردی نبوده بر زمین
بعد از این دست من و شمشیرها
نیزه و اسب و کمند و تیرها
هرچه خواهد شد به صحرا میزنم
بعد از این دل را به دریا میزنم
بعد از این دیگر مرا آدم مبین
تو مرا از دشمنانم کم مبین
من که خود رنجی ندارم در جهان
میکشم بر دوش رنج دیگران
گر فقط خود در جهان باشی و بس
کی بدین دار و فنا داری هوس
چهره نامرد را ظاهر مبین
مرد را در هیبت ظاهر مبین
دیده ها را از خفا خون می کنند
خنده بر افکار مجنون میکنند
نوشته شده توسط: مامان لنگ دراز